در پی سخنان اخیر حسن روحانی در دیدار با استانداران دولتهای یازدهم و دوازدهم، روزنامه هممیهن گفتوگوهایی با حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم، محمود واعظی، قائممقام حزب اعتدال و توسعه و جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی داشته است که در ادامه میآید.
حسن روحانی در سخنرانی با توجه به وضعیت پیش آمده، شروع دولت چهاردهم را سختتر از زمان شروع به کار خودش در ۹۲ میداند؟ آیا وضعیت ایران سختتر و بحرانیتر شده است؟
محمود واعظی: نمیتوان گفت وضعیت سخت و بحرانی شده است اما مشکلاتی که از نظر اقتصادی، در گذشته و در سال ۹۲ بوده الان هم وجود دارد و شاید بیشتر هم شده باشد؛ اما دو اتفاق بسیار مهم در این بین وجود دارد؛ اول اینکه جنگ غزه را شاهد هستیم و منطقه را با شرایط بیثبات و بحرانی مواجه کرده است، حمله به لبنان نیز همینطور و درگیریهایی که بین ایران و رژیم صهیونیستی است نیز مزید بر شرایط است.
این درگیریها به این شکل در سال ۹۲ وجود نداشت و همین مسائل تاثیراتی از نظر روانی روی مردم گذاشته است. از طرفی با سر کار آمدن ترامپ نیز شرایط جدیدی ایجاد شده است. لذا از نظر مسائل سیاست خارجی، وضعیت منطقه و مسئله اقتصادی شرایط سختتر است.
جهانبخش خانجانی: قطعاً اینگونه است. اگرچه در دولت آقای احمدینژاد خطاهای استراتژیک مهمی وجود داشت، اما اثرات تحریم هنوز نقش اساسی را ایفا نکرده بود و کشور دچار این فروپاشی عظیم نشده بود.
متاسفانه به دلیل عملکرد دولتهای قبل، با شرایطی روبهرو هستیم که بسیاری از شاخصها دچار اختلال و اغتشاش است و دولت چهاردهم باید تمام این معضلات و بحرانها را به نوعی حل کند و بتواند از عهده آن بربیاید و به خاطر همین، در ابتدای دولت چهاردهم شما میبینید بهرغم همه همدلیها و وفاقی که بین دولت بهویژه با تدبیر ریاستجمهوری وجود دارد، هنوز در بسیاری از مسائل دچار مشکل هستیم و ما باید منتظر معضلات اقتصادی و اجتماعی بیشتری در آینده باشیم؛ آنهم به دلیل کسری بودجهای که وجود دارد. در حال حاضر کشور با کسری بودجهای بالغ بر بیش از ۷۰۰ هزار میلیارد تومان روبهروست و طبیعی است که نتوان آینده را خیلی موفق ارزیابی کرد.
حشمتالله فلاحتپیشه: زمانی که احمدینژاد دولت را تحویل داد، وضعیت خزانه کشور خیلی بهتر از روزی بود که پزشکیان دولت را تحویل گرفت و از طرفی هم آقای روحانی با شعار تازه روی کار آمده بود که این شعار دلخواه دموکراتهای آمریکا و اوباما بود. اوباما واقعاً هدفش این بود که با ایران به یک توافق برسد و البته انتخاباتی که روحانی داشت، حاصل یک انتخاب جدی در داخل بود که یک انرژی مردمی عمده را پشت سر داشت و تیم روحانی سعی کرد که این انرژی را هدر ندهد و راهبرد تغییر در سیاست خارجی را مطرح کرد و برجام حاصل این راهبرد بود.
ولی شروع دوران آقای پزشکیان علاوه بر اینکه پشتوانههای اقتصادی دولت خیلی کم بود، بحرانهای منطقهای جدی هم وجود داشت که در دوران روحانی نبود و مهمتر اینکه دست بسته پزشکیان در شکلدهی به کابینه هم به این موضوع کمک کرد. من معتقدم پزشکیان پس از دوران انتخابات، یکباره خودش را در فضای فکری جدید دید که با فضای ذهنی دوران انتخابات متفاوت بود و وارد فضای ذهنی محافظهکارانه شد؛ در صورتی که فضای انتخاباتی ایران باعث شد که پزشکیان رئیسجمهور شود.
فضای محافظهکارانهای که پزشکیان با آن دولتش را شروع کرد، فضای دلخواه شکستخوردگان در انتخابات و کاسبان تنش و تحریم بود. من معتقدم ضربه اول را اطرافیان پزشکیان به او زدند که انرژی انتخابات او را در سالنی دیگر تخلیه کردند؛ چانچه دیدیم در مجلس، ایشان و آقای عراقچی ادبیات خودشان را به ادبیات جبهه پایداری نزدیک کردند و این چیزی بود که ضرر آن در درجه اول به کل کشور رسید.
وضعیت کشور در آستانه شروع به کار دولت چهاردهم همزمان شده با بازگشت ترامپ و جنگ گسترده اسرائیل با فلسطین و لبنان. تحلیلتان درباره وضعیت امروز و آنچه پیش روی پزشکیان است؛ چیست؟
محمود واعظی: کشور به دلیل درگیریهای خاورمیانه، غزه، لبنان و اتفاقاتی که در وعده صادق ۱ و ۲ رخ داد امنیتیتر شده است. در همان روز تحلیف که با ترور شهید هنیه مواجه بودیم، وضعیت به سمتی رفت که دولت از مسیری که در رابطه با برنامههای خود در نظر گرفته بود، کمی فاصله گرفته و عملاً باعث شد مسائل امنیتی تاثیرگذار باشد. چند بار دلار تحت تاثیر همین اتفاقات غیراقتصادی قرار گرفت و به دلیل مسائل امنیتی افزایش قیمت داشت. این موضوعات یکی از فشارهایی بود که دولت پزشکیان در ماههای اول روی کار آمدن تحمل کرد و دوران سختی هم هست و طبیعی است که اداره کشور در این شرایط سختتر از وضعیت دولت در سال ۹۲ بود.
جهانبخش خانجانی: بنا نداشتم در رابطه با این موضوع صحبت کنم چراکه به بعضی از تصمیمگیریها و تصمیمسازیها نقد دارم و در عین حال بعضی از کارها را مثبت و مفید میدانم. در شرایط مختلف باید تصمیمهای متفاوتی گرفته شود. در عرصه سیاسی حرف مرد یکی نیست، اتفاقاً در عرصه سیاسی و تصمیمسازی حکومتی، باید به فراخور شرایط و مسائلی که در منطقه و جهان وجود دارد تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای متعددی گرفته شود. آقای پزشکیان یک انتخاب مناسب برای حکومت و مردم بود.
هم حاکمیت از انتخاب آقای پزشکیان متنعم شد، چون فضای کشور به سمتی میرفت که مقبولیت حکومت در بخشهای مختلف زیر سؤال رفته بود و مردم به شدت ناراحت بودند. تایید آقای پزشکیان و انتخاب آقای پزشکیان برای حکومت یک انتخاب عاقلانه و خردمندانه بود و به نظر من هر کسی در هر سطحی در این تصمیمسازی نقش داشته، باید به او آفرین گفت. برعکس شعاری که «اسب زینشده» را تحویل آقای پزشکیان دادیم یک جامعه و اقتصاد مخروبه و ویران را تحویل آقای پزشکیان دادند.
نمونه آن مشکلی است که در نیروی برق و خاموشیها وجود دارد و حاصل بیتدبیری وزارت نفت است که به راحتی سوخت گازوئیل ذخیره پالایشگاهها و نیروگاهها را فروختهاند. اخباری مبنی بر این است که مازوت کافی هم در اختیار نیروگاهها نیست. با این وجود در حال حاضر در مخازن دچار کمبود سوخت نیروگاه هستیم و مجبوریم برای نسوزاندن مازوت به قطعی برق تن بدهیم.
این شرایط حاکی از آن است که دولت آقای پزشکیان با یک بحران فزاینده اقتصادی مواجه است و اگر بخواهد مشکلات کشور را حل کند، باید تصمیم جدیدی بگیرد و آن تصمیم جدید در ارتباط با انتخابات آمریکا و یا رفتارهای جهانی نیست. به نظر من ما باید در حوزه مسائل بینالمللی یک مقدار تجدیدنظر کنیم. به هر حال ما نمیتوانیم تا ابد در منطقه در ستیز با برخی از حکومتها باشیم. ما باید به سمت یک صلح آبرومند و در عین حال حافظ منافع ملی کشور پیش برویم. ضمن آنکه باید عزت و مصلحت کشور نیز حفظ بشود.
به نظرم، ما در مواجهه با موضوع اسرائیل نیاز داریم که بر اساس رویکردهایی که وجود دارد و شرایط منطقی و رفتارهایی که رژیم اشغالگر انجام میدهد تصمیمگیری کنیم اما مبتنی بر منافع ملی. ما باید از نگرش احساسی به مقوله فلسطین و اسرائیل دور شویم و به نوعی بر مبنای منافع ملی و مصلحت عمومی کشور موضوع فلسطین و اسرائیل را دنبال کنیم و به سمتی برویم که جامعه جهانی و جامعه مسلمان آن را میپسندند. از سوی دیگر از جهتی میشود بهتر با ترامپ وارد مذاکره شد.
تاکنون این روابط با واسطه میانجی برقرار شده و در جاهایی به نفع ما بوده است اما هیچ ضرورتی ندارد و برای حفظ امنیت کشور، منافع ملی و اقتصاد کشور ضرورت دارد که ما پارادایم جدیدی را در روابطمان با جهان شروع کنیم. اما این به معنای شکست در اندیشه نیست. تمام دولتها و کشورها مانند چین، آلمان، ژاپن و کشورهای اروپایی در سده اخیر در مقاطعی وارد یک پارادایم جدید گفتوگو و ارتباط با جهان شدند و منافع این رویکرد و پارادایم جدید در آینده کشورشان مشخص است. به نظر من باید در مواجهه با دولت آمریکا و به ویژه آقای ترامپ بر مبنای عقلانیت و حفظ منافع ملی حرکت کنیم.
حشمتالله فلاحتپیشه: من معتقدم ویرانهای که آقای پزشکیان در سیاست خارجی تحویل گرفت، کمتر از ویرانی غزه نبود و مردم ایران هم از سیاست خارجی کشور ناراضی بودند و به همین دلیل یک ضلع مثلث انتخاباتی پزشکیان تنشزدایی در سیاست خارجی بود که در کنار دو ضلع دیگر یعنی اصلاحات اقتصادی و دفاع از آزادیهای مدنی، قرار گرفته بود.
آقای پزشکیان که روی کار آمد، عملاً ایران و اسرائیل در شرایط پیشاجنگی به سر میبردند و بسیاری از مؤلفههای سیاست خارجی ایران که سالها برای آن هزینه شده بود، وارد فضای درگیری شده بود و هیچ میانجیای در این جنگ وجود نداشت. تنها کانال ارتباطی محدود بین ایران و آمریکا تحت عنوان ابتکار عمان هم تعطیل شده بود. در عین حال ایران با برخی از کشورهای همسایه هم دچار تنش شده بود و معدود کشورهای عربی که به ظاهر لبخند میزدند، در چالش بین ایران و اسرائیل در عمل به تعهدات امنیتی خودشان به آمریکا و از آن طریق به اسرائیل عمل میکردند.
دیگر اینکه روابط ایران با اتحادیه اروپا هم در یکی از بدترین شرایط خودش بعد از انقلاب به سر میبرد؛ طوری که الان اگر ترامپ بخواهد از کارت مکانیسم ماشه اروپاییها استفاده کند، حتماً دشواریهای دوره اول خودش را ندارد. در چنین شرایطی، سرمایهگذاری خارجی در کشور به حداقل رسیده بود؛ بهطوریکه کشورهایی مثل چین و روسیه که به عنوان متحد ایران معرفی شده بودند، بارها به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی خودشان، ایران را دور زده بودند.
این وضعیتی بود که پزشکیان تحویل گرفت. من اعتقاد دارم ایشان و تیمش دچار یک اشتباه استراتژیک شدند و اشتباه این بود که برای اینکه بتوانند کابینه خود را تشکیل دهند، به جای پایبند بودن به عهدی که با مردم بسته بودند (یعنی تغییر در سیاست خارجی)، آمدند ادبیات تداوم در سیاست خارجی را تکرار کردند. درحالیکه ایشان میتوانست با یک طرح جامع به سیاست خارجی ورود کند. البته بخشی از این به ساختار سیاسی در ایران برمیگردد.
روحانی دولت دوازدهم را دولت مقاومت دانسته که توانست جلوی ترامپ و تحریمها مقاومت کند. نظرتان درباره این گزاره چیست؟
محمود واعظی: دولت دوم آقای روحانی در اوایل سال ۹۷ و زمانی که آقای ترامپ از برجام خارج شد و تحریمهای گستردهای را به ما تحمیل کرد، با یک فشار حداکثری هر آنچه را که توانست بر ما انجام داد و بنای دولت ترامپ نیز بر این بود که نظام را سرنگون کند و حتی یکی از مقامات عالیرتبه ترامپ اعلام کرد جمهوری اسلامی سالگرد جشن ۲۲ بهمن را نخواهد دید.
خوشبختانه با توجه به برنامهریزیهایی که دولت کرد و حمایتهای مقام معظم رهبری و همراهی مردم عزیز، آن نقشه کلاً خنثی شد و هیچکدام از هدفگذاریهای از این دست را که اعلام کرده بودند انجام نشد و با همه فشارهایی که آوردند، ما در این دوره هم از نظر تجهیزات و فناوریهای هستهای و هم از نظر فناوریهای نظامی و دفاعی نیز پیشرفت قابل توجهی داشتیم و ما از فرصت تحریم حداکثر استفاده را کردیم و به هدفهایی که خودمان برای آن برنامهریزی کرده بودیم، رسیدیم.
به همین دلیل ایشان مطرح کردند آنچه که برای ما در دور دوم دولت مهم بود، این بود که بتوانیم روی پای خود بایستیم و خودکفایی را به اوج برسانیم و تولید داخلی را بالا ببریم و با همه فشارها و تحریمها، هم برای دور زدن تحریمها و هم برای خنثی کردن آنها برنامهریزی کردیم. علاوه بر اینکه اتفاقات دیگری نیز رخ داد و مسأله داعش را داشتیم و از طرف دیگر بخشی از دولت با موضوع کرونا هم مواجه بود و همه این مسائل را اگر در کنار هم بگذاریم، اصل کاری که دولت کرد، مقاومت بود تا نظام بدون نیازمندی به خارج روی پای خود بایستد.
جهانبخش خانجانی: من نمیگویم که دولت آقای روحانی دولت مقاومت بوده یا دولت تدبیر. مجموعه حاکمیت میتوانست در مواجهه با دولت آمریکا تدابیر مناسبتری را بهکار گیرد اما به نظر میرسد که مجموعه حاکمیت در مواجهه با غرب تصمیمات خوبی نگرفته است. وقتی برجام شروع شد، ضرورت داشت که در جهت حفظ آن بکوشیم. اما با تصمیمگیریها و اظهارنظرها آن را دچار اختلال کردیم.
به نظر من در ارتباط با آمریکا میتوانستیم تندرویها را نداشته باشیم و مخالفت آمریکا را برانگیخته نکنیم. بر اساس شرایط موجود باید در تمام جهات وفاق صورت بگیرد. متأسفانه از سوی دولت و بخشی از حاکمیت و رهبری معظم انقلاب این وفاق تا حدودی رعایت شده، ولی از سوی ارکان حاکمیت متاسفانه هنوز این وفاق وجود ندارد.
حشمتالله فلاحتپیشه: دولت آقای روحانی خوب توانست انرژی انتخاباتی را به عرصه سیاست خارجی منتقل کند ولی همین که برجام به هم خورد، مثل کشتیگیری که بدنش خالی کند، به یکباره در میانه مسابقه، بدن سیاست خارجی خالی کرد و من معتقدم بعد از آن آقای روحانی هیچ پلن ۲ برای ادامه دولتش نداشت.
دوران بعد از برجام، دورانی بود که با مخالفان برجام در داخل مماشات میکرد تا دوره دولتش بگذرد ولی دولت آقای پزشکیان، به نظرم دولتی است که سعی کرد با شعار وفاق ملی از هر نوع چالش درونی بپرهیزد برای اینکه به آن مثلث انتخاباتی خودش بپردازد ولی نتیجهای که تا الان شکل گرفته نشان میدهد که وفاق ملی چیزی جز عقبنشینی نبوده است. کسانی که به پزشکیان رأی دادهاند، شاید ناراحت باشند اما تحمل کردهاند که شاید با وفاق ملی بتواند به اهدافش برسد.
تحلیلتان از آینده رویکرد دولت نسبت به این حجم از مشکلات چیست؟
محمود واعظی: مهمترین موضوع این است که باید برای اینکه منطقه آرام شود تلاش شود. دوم اینکه زندگی مردم از این حالت مسائل امنیتی که الان وجود دارد خارج شود و از طرف دیگر بتوانیم تحریمها را برداریم.
باید از وضعیتی که روابط بانکی ما دارد خارج شویم و بتوانیم به یک روابط بانکی معمولی برسیم. روابط ما با کشورهای مختلف دنیا باید عادی باشد که بتوانیم نفت را به قیمت روز بفروشیم و از هر نقطهای از دنیا که میخواهیم کالاهای مورد نیاز را وارد و کالاهای خودمان را به بازارهای دنیا صادر کنیم. اینها میتواند شرایط رفاه و معیشت مردم را تغییر دهد. امیدوارم آقای دکتر پزشکیان همان برنامههایی که برای برداشتن تحریم و حل مسائل بانکی و FATF وعده داده است را با کمک مجلس و مسئولین به پیش ببرد و موفق باشد.
جهانبخش خانجانی: دولت باید از شعار دادن و رفتارهای پوپولیستی دوری کند و اقتصاددانان و تکنوکراتهایی که مسلط به حل مشکل هستند را به خدمت بگیرد. در انتخاب اعضای کابینه گاهی احساس میشود که آقای پزشکیان باید تصمیمات سختی را بگیرد و از رودربایستی و نگرش به هر حال خاص به افراد خاص دوری کند. بعد از رئیسجمهور، باید بخشهای دیگر دولت از دفترشان، گرفته تا معاون اول، معاون اجرایی، کابینه و بخشهای دیگر باید در یک راه حرکت کنند. اما متأسفانه در وجود این تمامکننده خلأ وجود دارد.
اعضای کابینه و وزارتخانهها همسو با یکدیگر نیستند. این میتواند پاشنه آشیل دولت باشد. اگر رئیسجمهور در حوزه اقتصاد موضعی میگیرد، باید تمام وزارتخانهها همسو با ایشان حرکت کنند و وزرا در راستای تعهدی که رئیسجمهور به حامیانش و به مردم داده، حرکت کنند. به نوعی در جهت سرمایههای اجتماعی و سیاسی همراه رئیسجمهور حرکت کنند اما این ضعف وجود دارد که بعضی از اعضای کابینه، بیشتر برای ماندن خود یا برای به دست آوردن دل بخشی از مجلس و یا ارکان حکومتی تلاش میکنند. این روند میتواند به ضرر دولت باشد.
حشمتالله فلاحتپیشه: آقای پزشکیان باید یک برنامه سیاست خارجی را تعریف کند که اساس آن برنامه واکنشی به روی کار آمدن ترامپ نباشد، بلکه برنامهای با اهداف فعال برای شکلدهی شرایط جدید باشد و مهمترین هدفش هم باید این باشد که نوعی از تعامل با دنیای غرب را تعریف کند که نتیجه آن جلوگیری از گشادهدستی نتانیاهو در تحولات منطقه باشد.
نتانیاهو سعی میکند تحولات منطقه را به مسیری کاذب ببرد و سعی میکند جبهه لبنان را گرم نگه دارد اما من معتقدم جهان و هم ارتدوکسهای صهیونیسم، به گونهای نیست که در بلندمدت پشتیبان نتانیاهو باشند. ایران در گام اول باید یک برنامه فعال داشته و در این برنامه میتوان حتی در عملکرد سیاست خارجی ترامپ هم نقش داشت. ترامپ تلاش خواهد کرد که بحران خاورمیانه را برونسپاری کند و به تحولات منطقه بکشاند.
چون در این برونسپاری، نتانیاهو مجبور است به کشورهای عربی نزدیک شود و آنها را برای انزوای ایران ترغیب کند. برای پرهیز از انزوا، ایران نباید محدود به مسئله روابط ایران و اسرائیل شود، بلکه باید به یک چالش جهانی و منطقهای تبدیل شود. گام دیگر ترمیم مناسبات با اروپاست. به میزانی که ترامپ با سیاست جدیدش با اروپا دچار مشکل میشود، ایران میتواند از فضای ذهنی جنگ اوکراین خارج شده و مانع از اجماع علیه ایران شود.
بداقبال و بداقبالتر
محمدجواد روح
سردبیر
شاید هیچکس همچون حسن روحانی، معنای عبارت «دونالد ترامپ» را نداند؛ رئیسجمهوری غیرمترقبه که در طلاییترین روزهای ریاستجمهوری حسن روحانی ناگهان در آمریکا ظهور کرد و هرچه او کِشته بود، بر باد داد.
خروج از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ بلایی بود که ترامپ بر سر روحانی نازل کرد و کلید او را که تازه دو سه سالی بود سختترین قفل سیاست خارجی ایران را گشوده بود و بندهای تحریم را تا حد زیادی زدوده بود؛ از کار انداخت. توافق هستهای همچون گوسالهای بود که دل صاحبش را کباب کرد تا گاو شود و چون به وقت شیردهی رسید، مخالفان داخلی سطل را وارونه کردند و ترامپ هم آن را گلو برید و سرنگون کرد.
روحانی و یارانش شاید آن همه بداقبالی که سرنوشت برایشان رقم زده بود، باور نداشتند؛ خصوصاً که تازه داشتند از زیر بلای ترامپ کمر راست میکردند که سیلابهای سراسری ۱۳۹۸ و پس از آن، بلایی سهمگینتر چون کرونا فرارسید؛ بلایی که هرچه مرگ و درد و اشک با خود داشت؛ دستکم یک خیر را برای روحانی و ایران و ایرانیان به همراه آورد: مانع تداوم ریاستجمهوری ترامپ شد.
او را در پاییز ۲۰۲۰ (۱۳۹۹) سرنگون کرد. هرچند همزمانی پایان دولت ترامپ با آخرین ماههای دولت روحانی و موقعیت شکننده او که عملاً در ستیز با بلوک اصلی قدرت قرار گرفته بود و نیز پس از حوادث دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ پشتوانه اجتماعیاش هم از بین رفته بود، عملاً امکان و فرصتی برای بازگرداندن آب برجام به جوی در اختیار روحانی نگذاشت.
چنین بود که روحانی هنوز و با گذشت بیش از سه سال از پایان دولتاش، بهنوعی خود را بداقبالترین رئیسجمهور ایران میداند که اسیر دوگانه ترامپ/کرونا شد. بااینحال، او حالا که ۱۰۰ روز از آغازبهکار رئیسجمهور پزشکیان میگذرد، احساس میکند یکی، بدشانستر از او هم وجود دارد. مسعود پزشکیان که از روز تحلیفاش حتی یک شب آرام نداشته است.
شب نخست با ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس، گذشت و از فردای آن، ایران وارد بیسابقهترین سطح تنش خارجی پس از جنگ ایران و عراق شد. چنین بود که صد روز نخست دولت پزشکیان را باید روزها و شبهای خوفورجا دانست؛ شبهایی که چشمها نخوابید تا دریابد خبری از حمله طرفین میشود یا نه. و روزهایی که عملاً همه فعالیتهای کشور معلق مانده بود و منتظر مشخص شدن روند و سمتوسوی تحولات. یک پرسش مگو در همه اذهان میخلید: جنگ شد؟
این وضعیتی است که پزشکیان در آن گرفتار آمده است. وضعیتی چنان معلق و بلاتکلیف که شاید برای آن، بازگشت ترامپ نه یک بلا که نوری در انتهای تونل بنماید. در واقع، کار پزشکیان و دولت او چنان بر لبه تیغ و در میانه جنگ و صلح گرفتار آمده که برای آن، یکطرفه شدن ماجرا اولویت است و طبیعی و بدیهی است که خواست پزشکیان و حامیان او و نیز بخش مهمی از ساختار سیاسی، کاهش تنش و نرفتن به سوی جنگ است.
اما حتی اگر تصمیم ایران در مواجهه با آمریکا و اسرائیل همچنان مبتنی بر راهبرد اعلامی «نه جنگ، نه مذاکره» باشد؛ در مقابل، نتانیاهویی قرار دارد که بقای خود را در گروی گستردن جنگ و چنان که خود میگوید، «زدن سر اختاپوس» میداند. راست رادیکال اسرائیل دچار این تصور است که پس از حماس و حزبالله، فرصت و بهانه لازم برای تعیین تکلیف ایران را هم به دست آورده است.
البته، جنگ با ایران قابل مقایسه با دیگر حملات و نبردهای اسرائیل نیست. ولی حتی اگر جنگی هم در نگیرد و وضعیت صرفاً بر لبه تنش باقی بماند، باز هم تداوم شرایط «نه جنگ، نه صلح» اداره کشور را دچار چالش جدی میکند و دولت را از پیشبرد برنامههای توسعهای و اصلاحی خود و حتی رفع مسائل روزمره بازمیدارد؛ آنهم دولتی که برخلاف ادعای کیهان، نه اسبی زینشده از دولت قبل به ارث برده؛ بلکه با شرایطی مواجه است که روحانی آن را از زمان آغازبهکار خود در سال۱۳۹۲ سختتر میداند.
زمانی که روحانی دولتی را از محمود احمدینژاد تحویل گرفته بود که با تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل در خارج و بالاترین سطح نزاع بین نخبگان سیاسی پس از انتخابات ۱۳۸۸ در داخل درگیر بود. بااینحال، روحانی آن شرایط را به دشواری موقعیت کنونی پزشکیان و دولت چهاردهم نمیداند؛ سخنی که از سوی او، بهعنوان عالیترین مقام دولت در سال ۱۳۹۲ که با گوشت و پوستاش میراث احمدینژاد را درک کرده، قابلتأمل و شنیدنی است.
اما چرا و چگونه روحانی شرایط آغازبهکار پزشکیان را از دوران خود دشوارتر مییابد؟ در سطح داخلی، احتمالاً اینکه احمدینژاد هر میراثی برای روحانی به جا گذاشت؛ دستکم این ویژگی را داشت که در دو سال آخر دولتاش در نزد بلوک قدرت به مهرهای سوخته و «سرحلقه انحراف» فرو کاسته بود. ازاینرو، زبان روحانی و حتی دیگر نامزدهای انتخابات ۱۳۹۲ در نقد و نفی وضع موجود باز بود و او پس از تشکیل دولت خود هم، میتوانست آنچه واقعاً به ارث برده، اعلام کند و دستکم تا دو سال نخست بخش مهمی از کمبودها و چالشها را به آنچه از دولت قبل به او رسیده، ارجاع دهد که در بسیاری از موارد هم برای مخاطب جای پذیرش داشت.
نطقهای صریح روحانی چه در زمان انتخابات و چه در مقام ریاستجمهوری علیه احمدینژاد و حامیان او، عملاً یکی از موتورهای محرکه دولت دوازدهم بود که به تقویت انسجام و تشجیع حامیان او کمک میکرد و درعینحال، توجیه لازم برای دعوت به صبر و کاهش سطح انتظارات جامعه را در اختیار دولت قرار میداد. این درحالی است که مسعود پزشکیان دولتی را به ارث برده که ازیکسو، هیچگاه عملکرد و مواضع آن به صورت علنی از سوی بلوک اصلی قدرت مورد نقد و رد قرار نگرفت و ازسوی دیگر، شکل درگذشت رئیس آن، کلیت دولت را در هالهای قدسی قرار داده است که زیر سؤال بردن عملکرد آن از سوی مقامات دولت جدید با هجمه گسترده تبلیغاتی و حتی برخورد و فشار سیاسی همراه میشود.
چنانکه در هفتههای اخیر، موضوعاتی عینی همچون سامانه آرد و نان، میزان مسکن ساختهشده و مهمتر از همه، وضعیت مخازن سوخت خودروها و نیروگاهها در زمان تحویل دولت، از موضوعی فنی و آماری به سطح «تخریب دستاوردهای رئیسجمهور شهید» ارتقا مییابد. چنین است که دستهای پزشکیان و دولتمردان او در سال ۱۴۰۳ برخلاف روحانی در سال ۱۳۹۲ حتی برای بیان و گزارش وضعیت آنچه از دولت قبل تحویل گرفته، بسته است؛ چه رسد که بخواهد عملکرد دولت قبل و وزرا و مسئولان آن را زیر سوال ببرد و برخی که به قول سیدابراهیم رئیسی «ترک فعل» کردهاند، برای بررسی پرونده و تخلفات و کمکاریهایشان به دستگاه قضا معرفی کند.
اما این، تنها دشواری پزشکیان ۱۴۰۳ در قیاس با روحانی ۱۳۹۲ نیست. او اگر در داخل با محدودیت نقد دولت قبل و میراث آن مواجه است؛ در سطح خارج خود را با ستیزهجویی نامحدود درگیر میبیند. این نیروی ستیزهجو، نتانیاهو و متحدان جنگطلب و راست رادیکال حاکم بر اسرائیل است که بهنوعی، فضای پس از هفتماکتبر را فرصت و امکانی برای بقا و تثبیت خود در قدرت و فراتر از آن، تحقق رویاهای بزرگ آخرالزمانیاش میبیند و میکوشد میان آن با ایده «خاورمیانه جدید» آمریکا نیز پیوند برقرار سازد.
این درحالی است که روحانی در سال ۱۳۹۲ نه با ستیزهجویی چون نتانیاهو که با سیاستمدار مداراجویی چون باراک اوباما مواجه بود و مهمتر اینکه، برای حل مسأله تحریم حداکثر باید تابوی مذاکره با آمریکا را میشکست که حداکثر در ادبیات انقلابی «شیطان بزرگ» بود و نه چون اسرائیل که موجودیت آن، نامشروع خوانده میشود و نابودی آن در میان شعارها و آرمانهای اصلی جای دارد.
چنین است که در سطح خارجی، پزشکیان با چالشی بسیار پیچیدهتر از روحانی در ابتدای کار خود مواجه است. این پیچیدگی چنان است که در شرایط کنونی، انتخاب ترامپ که مهمترین تهدید دولت روحانی بود که آن را زمین زد؛ به فرصت و امکانی برای کاهش تهدید اسرائیل و کمرنگ کردن خطر جنگ تبدیل شده است. گویی، ترامپ اینبار نقش آن افعی جهنم را بازی میکند که آدمی از هراس مارهایی سمیتر و سهمگینتر به او پناه میبرند. باید دید پزشکیان میتواند با راهبرد وفاق خود، کلیت ساختار سیاسی را برای اتخاذ چنین سیاستی همراه کند؟ اگر چنین شود؛ او حتی کاری بزرگتر از روحانی در سال ۱۳۹۲ انجام داده است. اینبار ایران نه از سایه جنگ که از کام جنگ باید خارج شود…