آسیه توحیدنژاد
حسن روحانی در بیانیهای که بعد از ثبتنام در انتخابات مجلس خبرگان داشته از لزوم بنبستشکنی و اهمیت آن در شرایط فعلی گفته است. رئیسجمهور پیشین جمهوری اسلامی میگوید راهحل را باید در جایی جز «خانه» و «خیابان» جستوجو کرد و در نشست اخیرش نیز بر آن تاکید کرده است. انصافنیوز در گفتوگو با محمد قوچانی در مورد تعریف بنبستشکنی در نگاه حسن روحانی و راه سوم او که نه خانه است و نه خیابان، پرسیده است.
قوچانی همچنین به انتخابات آتی چندان امیدوار نبود اما تاکید میکرد مهمترین دستآورد آن با هر نتیجه و شرایطی پررنگ شدن اهمیت سیاستورزی در نگاه مردم است.
اشتراک و افتراق «بنبستشکنی» روحانی و خاتمی
حسن روحانی در بیانیهای که بعد از ثبتنام در انتخابات خبرگان منتشر کرد از بنبستشکنی گفت. این واژه را در حرفهای دیگر اشخاص سیاسی نظیر آقای خاتمی هم دیدهایم. «بنبست»ی که حسن روحانی از آن حرف میزند چگونه بنبستیست؟ به نظر شما چه توضیحی دارد؟
بنبستی که مدنظر آقای روحانیست با بنبست آقای خاتمی هم شباهت دارد و هم تفاوت. شباهت آن در نسبت میان جامعه و حکومت است. آقای خاتمی و آقای روحانی هر دو معتقدند که میان دولت (به معنی عام کلمه) و ملت شکافی به وجود آمده که در انتخابات سال ۹۸ و سال ۱۴۰۰ عمیق شده و در اعتراضات ۱۴۰۱ هم به یک گسل بدل شده است. این گسل فاصلهای بسیار نگرانکننده است.
از طرفی هر ساختار سیاسی مدرنی باید مبتنی بر تعامل مثبت میان دولت و ملت باشد. اساسا بحث در دوران مدرن از nation- state (دولت-ملت) است. اگر میان این nation (ملت) و state (دولت) تعارض وجود داشته باشد نشاندهندهٔ بحران مشروعیت است و بحران مشروعیت هم میتواند به بحران کارآمدی هم تبدیل شود. این بنبست است؛ باید هم حل شود و مهمترین ابزار آن نیز در دولتهای مدرن نهاد انتخابات است.
متاسفانه نهاد انتخابات کارآمدی خود را از دست داده است و امسال احتمالا با یکی از سردترین انتخابات در تاریخ معاصر مواجه خواهیم شد. تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با حکومت قبلی، انتخابات بود که این هم کمرنگ شده است و برای آن باید فکری کرد.
آنچه توضیح دادم نقطه اشتراک تحلیل آقای خاتمی و روحانیست اما نقطهٔ افتراقی هم وجود دارد به این ترتیب که آقای روحانی به نقد جریان اصلاحطلب نیز میپردازد. جریان اصلاحطلب دچار نوعی انفعال و بیعملی شده که باعث به وجود آمدن بنبست جدیدی میشود. بنبست در بنبست شکل میگیرد.
شرایط به گونهایست که جریان اصلاحطلب به دلیل علقهای که به انقلاب و نظام سیاسی دارد نمیتواند برانداز باشد؛ نه ممکن میداند و نه مفید و از طرفی اعتراضات خیابانی، حتی اگر مدنی بدانیمشان، هم به نتیجهٔ مطلوب خود نرسیده است.
محمد قوچانی در میانهٔ توضیحش پرانتزی راجع به اعتراضات باز کرد و اینطور پاسخش را ادامه داد: من اعتراضات را به دو دسته تقسیم میکنم؛ یکی اعتراضات اجتماعی که مردم به حق اعتراض داشتند و نگران و ناراحت بودند و بخش دیگر مربوط به کسانیست که سعی کردند روی این اعتراضات سوار شوند. مقصودم از مورد دوم به طور مشخص اپوزیسیون خارج از کشور است که خود الآن دچار فروپاشی شده است و نتوانسته راهحلی ارائه کند.
منظور حسن روحانی از «بنبست» در معنای دوم بنبست اصلاح وضع موجود است. ما هنوز راهحلی برای این شرایط نتوانستهایم پیدا کنیم. جریان اصلاحات هم دچار انفعال شده است. اینجا نقطهٔ تمایز آقای روحانیست که تصمیم میگیرد علیرغم شرایط موجود نامزد انتخابات خبرگان شود و حتی دیگران را هم به شرکت در انتخابات مجلس تشویق میکند.
حفظ حیات گفتمان اعتدال، مسئله این است
به نظر میآید نوع حضور آقای روحانی فراتر از یک کاندیداتوری ساده باشد. در دیداری هم که با معاونین و وزرای قبلی خود داشتند نیز به این امر اشاره کردهاند. شما چه پیشبینیای از این کنشگری سیاسی آقای روحانی دارید؟
آقای روحانی یک شخصیت ملیست و شخصیت ملی با یک نامزد معمولی تفاوتهایی دارد. مهمترین تفاوت این است که روحانی نماد یک گفتمان است؛ گفتمان اعتدال در کشور. به نظر میرسد این گفتمان که توانسته در چند انتخابات در اتحاد با اصلاحطلبان پیروز شود حرفی برای گفتن دارد. در اندیشهٔ سیاسی هم آنچه به عنوان گفتمان اعتدال میشناسیم در ایران، اسلام و غرب ریشه دارد.
مسئلهٔ آقای روحانی این است که بتواند این گفتمان را همچنان در جامعه حفظ کند و صرفا محدود به زمان قدرت گرفتن یک دولت نباشد. افرادی که طرفدار این گفتمان آقای روحانی هستند شکاف امروز جامعهٔ ما را شکاف اصلاحطلب - اصولگرا به معنای کلاسیکش نمیدانند بلکه شکاف را میان اعتدال و افراط میدانند.
اگر انقلاب را تنها به معنی انقلاب اسلامی فرض کنیم و فرض کنیم که به دنبال رخ دادن انقلابی دیگر در کشورمان نیستیم میتوانیم جریانهای کشور را دو نوع انقلابی و اعتدالی بدانیم که در غیاب اصلاحات و اصولگرایی به وجود آمدهاند.
در حال حاضر دیگر اصولگرایی هم به معنی کلاسیکش وجود ندارد. اگر آقای ناطقنوری، آقای لاریجانی حتی آقای باهنر و جمعیت موتلفه را نماد اصولگرایی بدانیم میبینیم که تمام این نمادها الآن غایبند. آنچه باقی مانده جریانیست که خود را انقلابی مینامد، جریان پایداری و جریان آقای قالیباف است که خود را نواصولگرا مینامد. اینها همانهایی هستند که طیف راست جامعه را هدایت میکند.
دولتی که در نبود رقبا سر کار آمد میخواهد این بیرقابتی را تئوریزه کند
آقای روحانی الآن به صورت فردی وارد انتخابات شدهاند و ما نمیدانیم فرد دیگری با همین طرز تفکر اعتدال و توسعه در حوزه انتخابی تهران نامزد میشود یا خیر. در انتخابات مجلس اما اگر شرایط برای حضور در یک رقابت معنادار فراهم شود احزابی مثل اعتدال و توسعه، حزب کارگزاران، ندای ایرانیان یا اعتماد ملی که به گفتمان اعتدال نزدیکترند وجود دارند.
شرایط و رد صلاحیتهای گستردهٔ وزرات کشور و هیئتهای اجرائی اما به گونهایست که به نظر میآید دولتی که خود از درون یک بیرقابتی به قدرت رسیده فکر میکند میتواند این بیرقابتی را تئوریزه کند. آقای روحانی برای شکستن این دولت بیرقیب وارد عرصه شده است.
اگر دقت کنید طیف مقابل هم از این میدان گریخته است. من به یاد ندارم رئیسجمهوری را که در انتخابات خبرگان از استانی جز استان تهران نامزد شود این در حالیست که آقای رئیسی از حوزهٔ خراسان جنوبی در این انتخابات ثبتنام کرده معنایش این است که این دولت اساسا میلی به رقابت ندارد. آقای روحانی بیش از اینکه به لیست یا هر چیز دیگری فکری کند در این فکر است که عنصر رقابتی را زنده کند و به نظرم تا این لحظه موفق هم بوده است. اگر دقت کنید اسم هیچ نامزد خبرگانی مثل حسن روحانی تا به حال تکرار نشده است و ما تا به حال نمیدانیم گروههای دیگر قرار است از چه افراد یا لیستی حمایت کنند.
با این قوانین خانهنشینی موثر نخواهد بود | با کمترین رای وارد مجلس میشوند و بر زندگیمان اثر میگذارند
در بیانیهٔ آقای روحانی بر این امر تاکید شده که ما باید پا را از دوگانهٔ خانه و خیابان فراتر بگذاریم. به نظرم شما فراتر از خانه و خیابان کجاست؟ آیا طرح مشخصی برای عبور از این دوگانه در میداان عمل وجود دارد؟
اول باید این دوگانه را درست معنا کنیم. خانهنشینی، نداشتن هیچ عملکردی در اوج اعتراض و تصور اینکه با رای ندادن و فعالیت سیاسی نداشتن نوعی قهر را انجام دادهایم نمیتواند درست باشد. البته این رویکرد را هم من نمیتوانم نفی کنم چرا که میتواند روشی برای اعتراض باشد اما به شرطی که این روش اعتراض موثر باشد. اگر عدهای در خانه بنشینند و این خانهنشینی منشا اثر و آگاهی جامعه شود مفید است یعنی اگر در انتخابات مجلس شرکت نکردند؛ مجلس اقلیتی روی کار آمد که جامعه نسبت به مشروعیت قانونگذاری مجلس دچار مسئله شد و قوانینش حکمفرما نشوند آنگاه این شرکت نکردن مفید خواهد بود.
اما متاسفانه قوانین ما به گونهایست که اگر شخصی با حداقل رای و حتی تنها ۱۰۰۰ رای نماینده مجلس شود میتواند قانونگذاری کند مثل همین قانون حجاب. در حال حاضر شما با مجلس اقلیتی روبرویید که هر قانونی از حجاب گرفته تا شبکههای اجتماعی و بازنشستگی و… را میتواند تعیین کند و عنوانش هم قانون باشد.
این خیلی دردناک است که مثلا نمایندگان تهران در مجلس کمتر از ۲۰ درصد شهروندان تهرانی به آنها رای دادهاند ولی در قانونگذاری موثرند. این توضیحات را در نقد تفکر خانهنشینی مطرح میکنم. حتی در انتخابات ریاستجمهوری آنهایی که به آقای رئیسی رای ندادند در واقع به آقای رئیسی رای دادند. اساسا حد نصابی در قانون ما پیشبینی نشده است که بر اساس آن دولت مشروعیت داشته باشد یا نداشته باشد.
راه دوم: خیابان | مدنی و شکوهمند مانند ۲۵ خرداد ۸۸
راه دوم خیابان است. خیابان هم میتواند یک راه مبارزه مدنی قانونی باشد به شرطی که سکوت در آن حاکم باشد؛ به شرطی که تخریب اموال عمومی نباشد و…. مثلا فرض کنید در اعتراضات ۲۵ خرداد سال ۸۸ مردم خب اعتراضات بسیار شکوهمندی را انجام دادند بدون اینکه تخریبی ایجاد شود. اما ما میدانیم هم از ناحیهٔ نیروهای شبهحکومتی و هم از جانب نیروهای اپوزیسیون این احتمال وجود دارد که هر اعتراض خیابانیای به خشونت منجر شود به خصوص که نظریهپردازانی مانند شیرین عبادی وجود دارند که از عبارتهایی مانند دفاع مشروع استفاده میکنند و این علیرغم اشتیاقی که به صلحجوئی دارند خودش تشویق به خشونت است.
از انتخابات ناامیدم اما یک برگ نمادین برای کنش سیاسی دارم
در برابر این دوگانه من نمیگویم انتخابات من میگویم سیاستورزی. این اعتقاد شخصی من است و به نمایندگی از شخص یا حزبی نمیگویم. من به انتخاباتی که در پیش است به دلایل مختلف خیلی امیدی ندارم ازجمله خود اصلاحطلبان که جدی وارد انتخابات نشدند. با این حال فکر میکنم همین یک برگ رای به آقای روحانی یا شخص دیگری که در مجلس است خودش نماد یک کنش سیاسی موثر است و یادآور اهمیت نهاد انتخابات است. خود آقای روحانی بیش از هر کسی میداند در نبود بدنهٔ اجتماعی احتمال رای آوردن ممکن است کم باشد اما حاضر شده از آبروی خود بگذرد برای اینکه هم به جامعه و هم به نظام سیاسی یادآوری کند که تنها راه تغییر به رسمیت شناختن صندوق رای است.
به جز روحانی هیچ ثبتنامی در تهران صدر اخبار نشد
به نظرتان واکنش جریان سیاسی میانهرو و جامعه به کاندیداتوری آقای روحانی و فعالیت ایشان چه خواهد بود؟ چه ارزیابیای دارید؟
تا این لحظه رفتارهایی که حاکمیت (منظورم رسانههایی مانند صداوسیما و اصولگرایان تندروست) از خود نشان داده کاملا به نفع آقای روحانی بوده است. این نقطهٔ تمایز روحانی و بقیهٔ کسانیست که در خبرگان ثبتنام کردهاند و حتی حاضر نیستند نامشان را اعلام کنند. برای من خیلی عجیب است هیچ ثبتنامی در تهران در صدر اخبار قرار نگرفته است.
این نشاندهندهٔ این است که جریان مقابل به یک انتخابات کمرقابت و کمحاشیه فکر میکند. بسیاری از اصولگرایانی که فکر میکردیم ثبتنام کنند چنین نکردند مثل رئیس قوه قضائیه، وزیر اطلاعات و… که غایبان بزرگ انتخابات شدهاند. این امر نشان میدهد رقابت چندان برایشان مهم نیست و جامعه اتفاقا متوجه تمایز روحانی شده است. در مقابل فکر میکنم نه صداوسیما و نه حاکمیت و نه اصلاحطلبان تلاشی برای رونق انتخابات نمیکنند.
عصبانیت و ناراحتی مردم از سیاسیون طبیعیست و گرم نشدن این انتخابات قابل پیشبینیست ولی حسن روحانی میتواند نوعی اتمام حجت با حاکمیت و بخشی از جامعه باشد. من مطمئنم این انتخابات با هر سطح مشارکتی برگزار شود به مردم یادآوری خواهد کرد که سیاستورزی تنها راه اصلاحات و تغییرات خواهد بود. سیاستورزی راههای متنوعی دارد؛ یک راهش انتخابات است؛ یک راهش همین حرف زدن آقای روحانی در این فرصت پیشآمده است.
مردم به این باور رسیدهاند که تغییرات فقط از درون کشور ممکن است
به نظر شما آقای روحانی ممکن است رهبری جریان بنبستشکنی را به عهده بگیرد؟
اصلا آقای روحانی دنبال به دست گرفتن جریانی نیست آنچه تا به حال در دورهٔ آقای روحانی صورت گرفته همدلی نیروهای میانهروی اصلاحطلب و اصولگراست. آقای روحانی یک امکانیست که اگر اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو از آن استفاده کنند کل کشور منتفع خواهد بود. من امیدوارم بشود یک سامانهٔ سیاسی جدیدی را براساس تفکر اعتدال و میانهروی به وجود آورد.
امید من در این برهه زمانی به رای آوردن نیست، امید من به این است که مردم نسبت به سال گذشته احساس میکنند که تغییرات باید از درون شکل بگیرد و نه از بیرون. این تغییرات از درون اتفاق مهمیست و در نحوهٔ عملکرد اپوزیسیون موثر خواهد بود.
اثرگذاری ظریف بر حدادعادل و امثالهم
به نظرم نوع برخورد افکار عمومی در مقابل حرفهای آقای ظریف بر سر مسائل اسرائیل و فلسطین و یا حرفهای اخیر آقای روحانی نکتهٔ قابل تاملیست. نقشی که آقای ظریف و آقای روحانی در جلوگیری از افتادن به دام رژیم صهیونیستی داشتند بسیار مهم است. شما حرفی که آقای حدادعادل زدند را اگر یکبار دیگر مرور کنید متوجه اثرگذاری آقای ظریف و افشاگریشان در مورد نیروهای تندرویی که قصد داشتند کشور را به سمت جنگ سوق دهند خواهید شد.
همین که در سیاستگذاری کلان نظام که رهبری هم از آن صحبت کردند در این جنگ علیرغم حمایتهای رسانهای و معنوی و سیاسی مسئله ملی در اولویت قرار گرفت، نشاندهندهٔ اثرگذاری و کارکرد جریان اعتدال و میانهرویست. حرفهای آقای ظریف در این اتفاق در مقابل اظهارات عجیب اپوزیسیون در این مورد مصداق همان راه سوم میان اصولگرایی و میانهرویست. خیلی هم این جریان را نباید محدود یا موکول به انتخابات پیش رو کنیم.