غلامرضا بنیاسدی، روزنامهنگار
مروّت که خیلی وقت است در برخیها مرده است. مدارا هم از پی آن تابوتکِش شده است. انصاف هم به ترازوی یک کفهای بدل شده که فقط باید در حق برخیها رعایت شود اما آنان حق دارند هر ناحقی را درباره هرکه دوستاش نمیدارند، روا دارند. مثل این سخن که از فردی به نامِ «محمدحسن قدیری ابیانه» در گروهها بازنشر شده بود «حسن روحانی برای فرار از محاکمه، نیاز به مصونیت قضایی ناشی از عضویت در مجلس خبرگان دارد. اما دشمنان خارجی ایران نیاز به حضور او در مجلس خبرگان رهبری دارند و حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند تا قبای رهبری را بر تن او ببینند تا از این طریق به تجزیه ایران بپردازند و گربه ایران را به موش تبدیل کنند. روحانی هم مثل رضا پالانچی (پهلوی) و پسرش حساسیتی برای حفظ تمامیت ارضی ایران ندارد کمااینکه در زمان جنگ اصرار داشت اروندرود به صدام واگذار شود.»
برای فرستنده متن که خبرنگار بود نوشتم؛ به هزار دلیل روحانی به این جایگاه نمیرسد. کسی هم یک دلار خرج نمیکند برای این کار. فقط سند این که روحانی «در زمان جنگ اصرار داشت اروندرود به صدام واگذار شود» کجاست؟ از قدیری ابیانه توقعی نیست، از همکارِ ارجمندم توقع دارم در باز نشر مطالب، بیشتر تامل بفرمایند.
اگر کسی در آن زمان چنین چیزی در مخیلهاش میگنجید، زمین را از زیر پایش میکشیدیم چه رسد که «اصرار» هم داشته باشد! واگذاری فرماندهی عالی پدافند هوایی، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء، و در نهایت، معاونت جانشین فرماندهی کل قوا به چنین فردی چطور ممکن است؟ نشان درجه دو فتح و نشان درجه یک نصر را بعد از جنگ چطور به فردی میدهند که اصرار داشت اروندرود به صدام داده شود؟ آیا این با منطق جنگی در تضاد نیست؟ … خیلی حرف میماند در باره همین گزاره که از حوصله قلم خارج است.
روحانی، احمدی نژاد، خاتمی، هاشمی، و این آخری؛ رئیسی و… همه قابل نقداند اما با ترازوی انصاف. کسی که بیانصافانه از کلمات تیغ میسازد، قبل از آن که دیگری را از پا بیندازد، خود زمینگیر خواهد شد. به انتحار میماند این رفتار ضد اخلاقی اول خود او را میکشد بعد دیگران را. انصاف داشته باشیم. مظهر تجلی انصاف درباره مخالف است. برای دوست که جز محبت بر کلام نمیآید…