متن سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین
ایام بسیار فرخنده و مبارکی برای ملت بزرگ ایران و همه آزادیخواهان جهان است که ملت بزرگ ایران بعد از تحمل سالیان دراز و شاید قرنها تحمل تحقیر و استبداد در جامعه، سلطه استعمار بر کشور، فساد نهادینه شده و عدم حضور و مشارکت مردم در اداره کشور توانست با یک نهضت و انقلاب عظیم مردمی، به رهبری یکی از رهبران بزرگ و استثنایی تاریخ، این نهضت را با وجود مخالفت همه قدرتها و ابرقدرتها به پیروزی برساند.
در این پیروزی همه مردم و همه اقشار نقش داشتند اما نقش روحانیت و نقش دانشگاهها، ممتاز بود. از آغاز نهضت اسلامی، یعنی از پاییز سال ۱۳۴۱ روحانیت، حوزههای علمیه قم، مراجع، بزرگان و در راس آن امام راحل در کنار همه دانشگاهها بودند.
در این بین نقش دانشگاه تهران را بارزتر میدیدیم. این دانشگاه از نظر قدمت تاریخی، حضور اساتید بزرگ، تعداد دانشجو و جایگاهش در مرکز کشور و در نقطهای بسیار حساس و با حضور اساتید و دانشجویان در صحنه نقش مهمی در نهضت داشت و البته در کنار آن سایر دانشگاهها چه در تهران و چه در استان های دیگر همه در این انقلاب نقش و حضور داشتند.
همین جا یک نگاهی به انقلاب اسلامی کنیم؛ یعنی سرنوشت و تاریخ ایران و رقم خوردن سرنوشت همه فرزندان ما. تناسب این انقلاب با علوم انسانی، بیشتر است یا با سایر علوم. اعم از البته همه علوم، علوم فنی، مهندسی و علوم تجربی، پزشکی و همه رشتههای علمی مانند فناوریهای نو و های تکها که جایگاه و منزلت خودشان را دارند.
اما ظاهراً تقسیمبندی شده که علوم اسلامی و انسانی را امروز ما به نام جشنواره معلم ثانی، فارابی، جشن گرفتیم. از علوم دیگر هم در جشنوارههای دیگر مثل رازی، خوارزمی و سایر جشنوارهها تجلیل میکنیم.
اصل این تقسیمبندی به دلیل گسترش علوم و دانش بشری است. روزی همه علوم یکجا جمع بود و یک مدرسه بود، مدرسهای که در آن مدرسه هم فقه و تفسیر قرآن و هم فلسفه به معنای عام کلام خوانده میشد که بسیاری از علوم امروز تحت عنوان طبیعیات در همان فلسفه خوانده میشد. حتی موسیقی هم در همان مدارس مورد بررسی قرار میگرفت. شعر و ادبیات فارسی و عربی هم در همان مدارس مورد بررسی قرار میگرفت. اینکه شما میبینید ایرانیها، بزرگترین لغتنامه عربی را تألیف کردند، یک ایرانی فارسیزبان، بزرگترین لغتنامه عربی را تدوین و تألیف میکند و اینکه میبینید یک استاد ادب ایرانی بهترین و نفیسترین کتاب ادبیات عرب یعنی نحو و صرف را مینویسد، این نشان آن است که این ملت در تمام علوم و در تمام رشتههای علمی سرآمد بوده است.
همین نامهایی که جشنوارهها به نام آن بزرگان است؛ فارابی، خوارزمی، رازی، ابن سینا، خواجه نصیر، اینها شخصیتهای بزرگ علمی و در مسایل ادبی و فرهنگی و شعر و حکمت، فردوسیها و سعدیها و مولوی ها شاعران به نام و در فقه اساتید بسیار بزرگ و به نام از شیخ طوسیها گرفته و تا شیخ انصاریها در فلسفه، بزرگان فلسفه و در فقه و تفسیر و کلام.
این به دلیل وسعت علوم است که این تقسیمبندی صورت گرفته است. پزشکی هم همینطور است. در حقوق هم همینطور است. دهها رشته در حقوق وجود دارد، مدنی، دریاها، نفت، جرم شناسی، کیفرشناسی و امروز هر کدام متخصص و صاحبنظر دارد.
اما در عین حال علوم انسانی و علوم اسلامی که این دو را اگر در کنار هم بگذاریم متکفل شناخت بهتر انسان و راه انسان و رسالت انسان و دریافت و فهم سنتهای الهی است که همه چیز بر مبنای سنت الهی حرکت میکند. سنتها را باید بشناسیم. همه تحولات بر مبنای سنتهاست. اینکه قرآن میگوید "قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا "
به ما میگوید همه تاریخ، سرنوشت بشر، ظالمین، ستمگران عالمان و آگاهان را در تاریخ میتوانیم ملاحظه کنیم و ببینیم، سنت خدا نه تحلیل پذیر و نه تبدیل پذیر است.
علوم انسانی یکی از رسالتهایش کشف این سنتهاست. همه مشکل ما از همینجا نشأت میگیرد، ما باید سنتهای الهی را برای پیشرفت و تحول بشناسیم. سنتهای الهی را برای انسجام و وحدت بشناسیم. چه کسی باید امروز در جامعه به ما بگوید، وحدت چگونه امکان پذیر است. جغرافیا که از آن نام برده شد، یک بخشش علم جغرافیای انسانی و وظیفه آن شناخت اقوام و نژاد و گروهها و روستایی و شهری و شرق و غرب و شمال و جنوب کشور است. چه کسی باید به ما بگوید که بهترین راه برای ایجاد وحدت در ایران زمین چیست؟
هیچچیز با شعار درست نمیشود. شعار گاهی لازم است برای تذکر و برای اینکه راه گم نشود، اما در کنار شعار ما باید راه را بیابیم. هدایت الهی یعنی چه؟ هدایت یعنی راه نشان دادن یعنی صراط را نشان دادن.
چگونه باید جامعه را هدایت کنیم و مسیر درست را به مردم نشان دهیم؟ چه کسی باید این راه را به ما نشان دهد؟ سیاسیون همیشه در تاریخ میهمان اندیشمندان بودهاند و امروز وضعیت بر عکس شده و ما میزبان شما هستیم. همواره فرهیختگان، اندیشمندان و دانشمندان، میزبان سیاستمداران در تاریخ بودهاند.
سیاستمداران در صورتی موفق میشوند که در برابر علم و عالمان زانو بزنند. تبختر در برابر عالمان و علم به معنای نابودی سیاستمدار نیست، به معنای نابودی تاریخ و کشور است. ما سرنوشت کشور را در مسیر غلط هدایت میکنیم، اگر از علم و دانش عالمان بهره نگیریم و استفاده نکنیم.
بالاتر از این هم ممکن است و آن اینکه سیاستمدار چون قدرت دارد و گاهی ثروت هم در اختیار دارد و گاهی منزلت هم در اختیارش است، از همه اینها اگر سوءاستفاده کند و بخواهد در زمینه علم و دانش مداخله کرده و ارزشگذاری کند.
کار علم را باید به عالمان واگذار کرد. ارزشگذاری هم از آن اندیشمندان و دانشمندان است. سیاستمداران باید زمینه را تسهیل کنند، تسهیلگر و زمینهساز هستند و در بعضی از موارد مهم سیاستگذار و نظارتکننده هستند و بیشتر از این نیست.
مداخله در علم از سوی سیاست نه به نفع علم تمام میشود و نه به نفع سیاست، هر دو ضرر میکنند. اینکه میگوییم علوم اجتماعی و انسانی باید بومی و اسلامی شود، یعنی چه؟ یعنی در زمینه انسان، دنیا هیچ آورده و دستاوردی ندارد؟ آیا مقصود این است که غیر از این بوم و کشور در سرزمین دیگر علم و دانش نیست. بحث من در همان علوم انسانی و حتی اسلامی است.
ما که همیشه در گذشته دور میخواستیم علوم اسلامی یاد بگیریم، میرفتیم کشور همسایهمان عراق. تا زمان تأسیس حوزه علمیه قم به دست مرحوم حائری بزرگ و رونق حوزه علمیه قم، حوزه ممتاز شیعه همیشه نجف بود. حالا در دهههای اخیر و از تأسیس حوزه علمیه قم تغییر کرده و هنوز به صد سال نرسیده است. در هزار سال گذشته نجف مرجع بوده برای ما که بومی به مفهوم عراقی، ایرانی و مصری مطرح نبوده است. مقصود این نیست که علوم اسلامی فقط در سرزمین کشورهایی است که تحت عنوان کشور اسلامی مطرح هستند. شما از ابن خلدون استفاده میکنید که سرزمین آن امروز یک کشور اروپایی حساب میشود. اندولس تحت قدرت مسلمانها بود. این هم مطرح نیست.
حکمت، دانش و علم مرز نمیشناسد. هیچ مرزی ندارد. هر جا علم است ما زانو میزنیم. چین، هند، اروپا، آمریکا و آفریقا فرق نمیکند، ما زانو میزنیم. هر کجا علم را پیدا کنیم دنبالش میدویم، اینکه به ما گفتند "اطلبوا العلم و لو بالصین" برای اینکه چین بسیار راه طولانی از جاده ابریشم قدیم داشته است.
"اطلبوا العلم و لو بالصین" یعنی «الی کل مکان و الی بلد» هر کجا میخواهد باشد فرقی نمیکند. ما میخواهیم علوم انسانی و اجتماعی را اسلامی کنیم. مگر یکی از بنیانگذاران همین جامعه شناسی ابن خلدون نبوده است که یک دانشمند مسلمان و عالم است.
معنایش چه است، معنایش مداخله ما در علم است؟ یعنی دولت میخواهد در علم مداخله کند؟ مقصود این است؟ اگر این است ما ضرر میکنیم. مقصود این است که دانشگاهها استقلال علمی نداشته باشند؟ یعنی امر و نهی در دانشگاهها باشد؟ ما که در علم کور باش، دور باش نداریم. اینها در علم جایی ندارد. علم و دانش محیط آزاد میخواهد. محیط آزاد یعنی چه؟
اگر استاد، دانشگاه، فقیه و پژوهشگری در راه علم، حرف و سخن و اعمال نظری بکند، صدایش کنیم، بگوییم چرا این حرف را زدی؟ بدانیم که در این صورت ما به جایی نمیرسیم.
نمیشود به دنیای علم با سوءظن نگاه کرد. باید با حسنظن نگاه کنیم. ممکن است هر کسی تخلفی در زندگی کند، اشکالی ندارد با متخلف طبق قانون برخورد کنیم.
سوءظن غیر جرم است ما به همه سوءظن داریم. یک قانون عام درست کردیم به نام سوءظن و چقدر بد است که مینویسند این آقا نماز هم میخواند؟ واقعاً جای تأسف دارد. در کشور اسلامی و مرکز عشق به خاندان رسالت. مثل اینکه همه بینماز هستند و این یکی را ثابت کردیم که نماز میخواند.
هر مسلمانی، نماز میخواند، بفهمیم این را. امام(ره) فرمود هر کس را یکبار در عمر دیدیم یک رکعت نماز خوانده است، او نمازخوان است. ما میگوییم این جمعه نبود ما صف سوم، دوم ندیدیم، وسط خطبه آمد، به شما چه؟ این دولت در زمینه علم و دانشگاه از روز اول به دانشگاه و اساتید وعدههایی داده که با تمام قدرت سر وعدههای خودش خواهد ایستاد.
ما برای پیشرفت علمی نیاز به استقلال داریم. یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، یک بخش استقلال در دانشگاهها است. یک بخش از آن آزادی هم مربوط به دانشگاههاست و ما نیاز به گفتوگو داریم و باید با هم حرف بزنیم.
شهید بهشتی و شهید مطهری از چهرههای بسیار بزرگ و عزیز در انقلاب و علم و در تبیین درست علوم اسلامی هستند. اسلام را باید از زبان شهید مطهری و شهید بهشتی یاد بگیریم و بیاموزیم. خوب درس خواندند ، خوب فهمیدند و خوب تبیین کردند. هر دو از اساتید بنام هستند. واقعاً اگر بخواهیم ثمره سرمایهگذاریهای حوزه علمیه قم و اساتیدی مثل امام راحل را ببینیم، باید در امثال مطهری و بهشتی ببینیم.
این تعبیر ممکن است یک مقدار تند باشد. اینکه دانشگاه ما پشت سر انقلاب اسلامی آمد و جانش را فدا کرد، به خاطر این بود که چهره حوزه و دین را از روی چهره مطهری و بهشتی شناخت. آنها بودند.باب حوزه، باب شناخت حوزه، باب تحقیق، باب آزادمنشی، آنها باب بودند. نکند یک وقتی به عکس شود، یک وقتی باب عوضی از در حلبی بیاید جای در واقعی را بگیرد.
مرحوم مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که کتابی ارزشمند بود، یک عالمی به من میگفت که چرا این عنوان را بکار برده؟ گفتم خدمت میگوید نگفته که وزنش یکی است. ممکن است من شاگرد به شمای استاد خدمت کنم و جنابعالی همیشه خدمت میکنید، برای اینکه از علم شما استفاده میکنیم. من اگر به شما آب بدهم خدمت کردم. این خدمات متقابلی که شهید مطهری فرمود بین اسلام و ایران، ما میتوانیم همان را عاریه بگیریم برای علوم انسانیمان، بگوییم خدمات متقابل بین علوم انسانی و اسلامی بومی ما، با آنچه که امروز در دنیا راجع به علوم انسانی است، اینها را خدمات متقابل بنامیم.
مگر میشود امروز در کیفرشناسی بحث کنیم و از نظرات علمی و جامعهشناسی غرب استفاده نکنیم؟ این چه ظلمی به دانشگاه است؟ این چه دانشگاهی است که در آن کرسی جرمشناسی باشد و از اساتید به نام دنیا استفاده نشود. معنی آن این نیست که نظرات آنها لزوما درست باشد. اصلاً نظرات علمی در دنیای امروز هم قابل نقد و ابطال است. با یک استدلال بالاتر شما میتوانید باطلش کنید. مگر غیر این است؟
استدلال میکنید و یکی دیگر میآید آن را رد میکند. یکی میآید میگوید حرکت جوهری هست و یکی میآید رد میکند. این که مهم نیست. اصلاً معنی علم همین است. علم وحی نیست. وحی و فقه که از روایات و آیات است، در بعضی از ریزه کاریهایش ممکن است مورد بحث قرار گیرد. ما در حوزه میگوییم فلانی شهامت فتوا دارد و معروف است. میگوید فلان مجتهد شهامت فتوا دارد. شهامت فتوا معنایش این است که فتوای غیر مشهور و غیر معروف را بدون دغدغه، اظهار و بیان میکند.
میگویند شهامت در فتوا. پس در فقه هم نه تنها اختلاف نظر ممکن است، حتی نظر غیرمشهور اسمش هم شهامت است، نه چیز دیگر، یعنی با تجلیل ما نام میبریم.
پس ما فضای گفتگو را فراهم کنیم. اگر در دانشگاههای ما فضای علمی و فضای گفتگو باشد، بهتر میتوانیم از اسلام استفاده کنیم.
چرا در علوم انسانی ما اینقدر به ظاهر عقب افتادیم. از نظر آمار و ارقام ظاهری در آن علومی که غربیها بیشتر فعال بودند، ما امروز آمدیم و به آنها رسیدهایم و خیلی هم کار خوبی کردیم. الان در پزشکی ما در خیلی از رشتهها تقریباً کم نداریم از غرب. نه بخاطر اینکه وزیر علوم ما و وزیر بهداشت و درمان هر دو پزشک هستند و انصافاً در علوم پزشکی بسیار قابل و توانمند هستند. در فناوریهای نو پیشرفت ما بسیار قابل ملاحظه است. آن وقت در علوم انسانی با آن همه سوابق، تاریخ و آثار ارزشمند و بزرگان، ما چطور عقب هستیم. هم در تحقیقات بنیادین عقب هستیم و هم در تحقیقات کاربردی. این همه مشکلاتی که در جامعه داریم، طلاق، اعتیاد و هزار معضل اجتماعی دیگر، چه کسی باید به ما راه حل بدهد و به کمک ما بیاید. این مگر برای علوم انسانی ، علوم اجتماعی و حقوق نیست؟ چه اشکالی در قوانین و دادگاهها و سبک زندگی ما هست که مقام معظم رهبری همیشه بر آن تأکید میکنند؟ مگر سبک زندگی برای علوم انسانی و اسلامی نیست. اینها برای فیزیک و شیمی که نیست؟ برای همین علوم انسانی است و چه کسی باید این سبک زندگی را تبیین، تعریف و جا بیندازد.
از لحاظ کاربردی و از لحاظ بنیادی نیازمند هستیم. ما نظریه نو در زمینه علوم اسلامی، اجتماعی و انسانی خیلی نداریم و دستمان خالی است. در همین تحقیقات نگاه کنید ببینید که چرا ما باید اینقدر عقب باشیم و نتوانیم جبران بکنیم. آن وقت این علوم بالاترین وظیفه را بر عهده دارند. الان مشکل اجتماعی ما یک بخش بزرگش، اقتصادی است یا نیست؟ همین علم اقتصاد در تقسیمبندی کجا قرار دارد. مگر اقتصاد در همین علوم انسانی نیست.
سیاست، که امروز کار بسیار بزرگ ما در امر سیاست است و ما دیپلماتهای بسیار مجربی را در اختیار داریم، اینکه شما میبینید یک تیم مذاکراتی ما در برابر ۱+۵ و شش کشور قدرتمند میایستد و حرف میزند و حرف حقوقی ، سیاسی و فنی میزند، این افتخار برای کشور ما است.
ممکن است یکی ایراد بگیرد که تند و کند راه رفت، یکی کتش کج بود، یکی عینکش چه جور بود، اینها که حرف نشد. ما باید به دیپلماتهای شجاعمان افتخار کنیم.
تیم مذاکراتی چند روز پیش آمده بود که دوباره میخواست برگردد. دیدم که شب و روز دارند تلاش میکنند و شجاعانه حرف میزنند. تشویق ملی خیلی مؤثر است.
به پیغمبر(ص) با آن عظمتش میگوید آیه برایت نازل کردیم. یک دفعه قرآن نازل نکردیم محکم و استوار در همه فشارها باقی بماند. او که پیامبر و اشرف مخلوقات است و از او برتر و بالاتر نداریم، او نیازمند است. حالا یک بشر عادی و معمولی که طبیعی است.
شما بدانید هر چه ما آنهایی که در میدان هستند، یک وقتی از تهران میخواهد راه بیفتد، میگوید مربی تیم چه باشد و چه جوری انتخاب کنیم؟ دفاع و حمله ما چه باشد؟ وقتی رفتیم در میدان، دیگر همه دنیا و دوربینها، زوم کرده و تمام دنیا نگاه میکنند. آن طرفی ها برای جمع خودشان کف میزنند ولی این طرفیها معلوم نیست چه میکنند؟ گاهی برای آن طرفی کف میزنند، بعد میگوییم برای آن طرفی کف میزنید، میگویند انتقاد چیز خوبی است. ای خدا عقل سالم به بدن سالم بده.
انتقاد که معنایش هو کردن و تهمت و تخریب نیست. معنای انتقاد، راه بهتر نشان دادن است. به نام انتقاد، تخریب، به نام حزب و جناح ضربه زدن بر منافع ملی. جناح و اینها ذیل منافع ملی و مصلحت ملی تعریف میشود نه همطراز منافع ملی و بالاسر منافع ملی.
سیاست و حقوق و اقتصاد و مسایل اجتماعی برای علوم انسانی است. ما نیاز داریم به تحقیقات بنیادین در همه زمینهها و هم دولت نیاز دارد به تحقیقات کاربردی و راهش استقلال دانشگاهها، آزادی در دانشگاهها و مسیر گفت و شنود و این است که با هم حرف بزنیم و بحث کنیم و با دلسوزی هم بحث بکنیم. برای اهداف بلندمان بحث بکنیم. برای ادامه راه انقلاب هم باز علوم انسانی بیشتر باید کمک کند. برای توسعه انقلاب هم علوم انسانی باید بیشتر کمک کند. ما نیاز به توسعه علم داریم؛ با کمک دولت و نه با مداخله دولت.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته