تبریک عرض میکنم خدمت حضار محترم، عزیزانی که از طریق ویدئو کنفرانس در محضر آنها هستیم و همچنین به ملت بزرگ ایران، روز ولادت حضرت زینب کبری(س) و روز گرامیداشت پرستار که هر دوی آنها در جای خودش حائز اهمیت است و از اینکه روز ولادت آن بانو را روز پرستار نامیدند به اعتقاد من بار مسئولیت پرستاران عزیز را بالاتر میبرد. دیگر چه الگویی بالاتر از دخت امیرالمؤمنین(ع) داریم، پرستاری که از یک طرف عزیزانش و شهدایش روی زمین بودند، ۲ تا فرزند، ۲ پسرش، ۵ برادرش، آن همه برادرزاده و عزیزانش در چندمتری بدن عزیز شهید آنها روی زمین بود از این طرف عدهای از کودکان زیر شلاق ستمگران بودند و عدهای در کنار شعله آتش در آن شرایط او از امام سجاد(ع) هم پرستاری میکرد، این پرستاری در آن شرایط بسیار سخت و جانکاه از لحاظ روحی، روانی، شرایط محیطی، باز هم قابل مقایسه نیست، در جنگ تحمیلی بیمارستانهایی که در خط مقدم بود و در بعضی از عملیات بیمارستان ما با خط مقدم ۱۰ کیلومتر بیشتر فاصله نداشت یعنی حتی در برد خمپاره بود توپخانه و هواپیما که هیچ و در بیمارستانهای خط مقدم و میدان جنگ، حینی که جراح مشغول جراحی بود، کنارش در چند متریاش، بمب یا گلوله منفجر میشد و آن ارتعاشی که ایجاد میکرد، تکانهای که ایجاد میکرد و صدایی که به وجود میآورد و این جراحان و پرستارهای ما همه داوطلب بودند کسی به آنها نمیگفت. ..... آن فداکاری که پزشکان و جراحان و پرستارهای ما و همه کادر درمان در میدان جنگ داشتند، حالا آن حالت را میشود تشبیه کرد به صحنه کربلا و آن حالتی که زینب کبری(س) پرستاری میکرد و در طول سفر اسارت. در طول سفر اسارت با آن زجر و مشقت حضرت زینب کبری(س) هم الگو بود برای مدیریت آن جمع هم برای پرستاری و هم برای بیان حقایق برای آن جامعهای که با آن روبرو بودند، او هم سخن میگفت برای مردم در جمع مردم کوفه و هم روبروی عبیدالله میایستاد و پاسخ میداد و هم روبروی یزید میایستاد و حرف میزد و هم بچههای یتیم را و فرزندان شهید را سرپرستی میکرد و هم پرستاری میکرد. پرستاری، سرپرستی، جهاد، ایستادگی، مقاومت و سخن گفتن اینها همه در کنار هم بود و بحمدالله در جمهوری اسلامی ایران یک همچون مدال افتخاری بر سینه پرستاران ما زده شده است که آنها رهرو راه حضرت زینب کبری(س) هستند. ..... یک روزهایی است، روزهای امتحان روشن به تعبیر قرآن. ان هذا لهوالابلاء المبین، بلاء یعنی همان امتحان و آزمایش. بلاء مبین یعنی آزمایشی که آزمایش آشکار است. یک روزهایی در زندگی آدم است که بلاء مبین است. یعنی یک آزمایش روشن و آشکار است. آن پدری که چند فرزند خودش را در راه حق شهید میبیند این بلاء مبین است برای مادر بلاء مبین است. و ما در دوران ۸ سال مقاومت و جنگ تحمیلی یک دوران آزمایش بسیار بزرگی برای ملت، بزرگ ما بود. به تنهایی ایستادگی کرد این ملت و مقاومت کرد. کار عظیم و بزرگی را انجام داد. این پزشکهایی که میآمدند در خط مقدم جبهه، بوی گلولههای شیمیایی را هم استنشاق میکردند. خیلی آزمایش بزرگی است که آدم هر لحظه میبیند یک خطری جانش و زندگیاش را تهدید میکند آن وقت داوطلبانه میآید. داوطلب بودن خیلی مهم است.