تاریخ انتشار خبر : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹ ۱۸:۰۹:۵۴
برای دفن شجریان دکتر روحانی دستور داد
ترجیح میدادید که در دولت روحانی وزیر ارشاد باشید یا وزیر کشور؟
ترجیح من این بود که به یک وزارتخانه دیگر میرفتم، وزارت کشور را بیشتر در نظر داشتم، از این جهت که معاون سیاسی وزارت کشور بودم و در دو استان هم قبلا استاندار بودم و سیستم را میشناختم.
و درگیریهای این حوزه هم شما را نگران میکرد.
در ارشاد میدانستم که دیدگاههای متضادی وجود دارد.
توصیه آقای جنتی چطور؟ در آن زمان گفته بودید توصیه پدرتان قبول مسئولیت وزارتخانه دیگری بود.
نظر ایشان این بود که تو در وزارت ارشاد مورد هجوم برخی از علما و متدینین قرار میگیری. از طرفی من قبلا حدود ۶ سال معاون بینالملل ارشاد و قائممقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودم و غیر از آقای لاریجانی با آقای میرسلیم و یک سال هم با آقای مهاجرانی همکاری داشتم و مشکلات آن وزارتخانه را میشناختم.
شما در سازمان فرهنگ و ارتباطات بودید؟
من قائممقام سازمان بودم، یعنی زمانی که معاونت بینالملل به سازمان تبدیل شد، آقای تسخیری رئیس سازمان شد و من قائممقام ایشان بودم، اما در تمام جلسات شورای معاونین وزارتخانه شرکت میکردم.
خاطرم هست مدیرمسئول مجله «نامه فرهنگ» هم بودید.
بله. زمانی که معاون بینالملل بودم در مجله «نامه فرهنگ» هم فعالیت داشتم. آقای دکتر رضا داوری سردبیر مجله بود. تا ابتدای مهر ۷۷ زمان آقای مهاجرانی هم در ارشاد بودم و در جلسات شرکت میکردم. نکته عمدهای که وجود دارد این است که در خصوص فرهنگ دو جریان در کشور وجود دارد که این دو جریان کاملاً نقطه مقابل هم هستند، هر دو جریان هم فوقالعاده قوی هستند و طرفداران خاص خود را دارند. یک جریان، جریان انقباضی است و دیگری جریان انبساطی. یعنی یک جریان در کشور وجود دارد که معتقد است چون الان حکومت اسلامی تشکیل دادیم، حکومت اسلامی باید حاکمیت کند و برای حاکمیت باید دیدگاههای ایدئولوژیک خودش را اعمال کند و برای اعمال این دیدگاه هر دیدگاه دیگری که مغایر آن هست باید حذف شود و نباید به آن اجازه پیشروی بدهیم. در بحث کتاب معتقد است باید همه کتابها را به خوبی بررسی کنیم، جاهایی که با دیدگاههای ایدئولوژیکمان مغایرت دارد نباید اجازه بدهیم منتشر شود. زمانی که من به وزارت ارشاد رفتم تعداد زیادی کتاب به دلایل مختلف توقیف شده بود و آنها را کنار گذاشته بودند. در موضوع فیلمهای سینمایی معتقدند که ما باید آنجا هم اعمال حاکمیت کنیم و نقطهنظرهایی را براساس آنچه ارزشهای دینی و انقلابی میدانیم اعمال کنیم، لذا آنجا چه در تصویب ساخت برنامهها و فیلمنامهها سانسور به خوبی اعمال میشد و هم در مجوز پخش، یعنی پس از ساخت در مجوز پخش هم دخالت میکردند که چه بخشهایی حذف شود. در بحث تئاتر و موسیقی هم به همین ترتیب بود که همه شعرهای موسیقی و آهنگها باید کاملا کنترل شود که به یک آلبوم مجوز بدهند یا خیر و همینطور در سایر مسائل. خب باید نام این دیدگاه را دیدگاه انقباضی گذاشت؛ این جریان که شاید عنوان دیگری هم میتوان برای آن جعل کرد و به آن عنوان محافظهکاری و حفظ وضع موجود را داد، با هر پدیده نویی مخالفت میکند. این همان جریانی است که یک روزی با ورود دوربین ویدئو به کشور مخالفت میکرد، خرید دوربین قاچاق بود. با دستگاه ویدئو و در مرحلهای با فکس مخالفت میکرد.
من خاطرم هست استاندار خراسان بودم، برای اولین بار در دوره وزارت آقای غرضی تعدادی فکس خریداری کردند و گفتند فقط در اتاق وزرا و استانداران بگذارند. برای ما که خریداری کردیم و فرستادند، نامهای هم کنار آن داده بودند که این دستگاه فقط در اتاق استاندار باشد، کسی دیگر به آن دسترسی نداشته باشد! و حرفهایی که اگر الان بشنویم خندهدار است. هرچه پیش رفتیم این جریان در رابطه با ماهواره هم همین موضع را در پیش گرفت. زمان آقای لاریجانی یعنی سال ۷۱ که در ارشاد بود، بحث ممنوعیت استفاده از دیش ماهواره در مجلس مطرح شد، آن زمان آقای ضرغامی هم معاون پارلمانی ارشاد بود. در شورای معاونین مباحث بسیاری صورت گرفت که این کار غلط است و باید جلوی آن را گرفت و نباید اجازه داد چنین چیزی تصویب شود. ایشان جزو افراد موافق طرح ممنوعیت بود. حتی ما پیشنهاد کردیم که ۶ ماهه و آزمایشی تصویب شود ولی توجهی نشد.
موضع آقای لاریجانی چه بود؟
آقای لاریجانی هم این حرف را قبول داشت و همین موضع را داشت. اما ایشان کاری را راهاندازی کرد که اجازه داد ویدئوکلوپها، فیلمهای مورد تأیید را عرضه کنند، خلاصه طرح تصویب شد و تا الان هم همین قانون اجرا میشود، در عمل هم نشان داد که طرح موفقی نبود و از این نمونهها در مباحث حجاب و دیگر مسائل زیاد داریم. این جریان با هر نوع پدیده جدیدی مخالفت میکند. همین الان هم در مجلس فکر میکنند که باید جلوی اینستاگرام یا توئیتر را بگیرند و فیلتر کنند و با سایر شبکهها مشکل دارند و قصد سانسور دارند. حتی مسئول بسیج طرحی داده برای نظارت بر فضای مجازی. خب این تفکر انقباضی بود. در طرف مقابل تفکر انبساطی و باز قرار داشت که معتقد است در مورد کتاب باید ضمن حفظ بعضی از خطوط قرمز مجوز انتشار کتاب داده شود. بالاخره افرادی که چنین تفکری دارند افراد مسلمان و معتقد به نظام هستند و تفکرشان کاملا ایدئولوژیک است، اما معتقدند که از سانسور کردن طَرفی نمیبندیم. باید اجازه بدهیم فردی مانند آقای سروش که کتابی مینویسد و با سلیقه ما نمیخواند به چاپ برسد، اما اگر میتوانید کتابی بنویسید و مباحث او را رد کنید. افراد دیگری ممکن است در مباحث اجتماعی، فلسفی، اعتقادی و… حرفهایی داشته باشند، خب میتوانند حرفشان را بیان کنند و شما هم حرفهای خودتان را بزنید و علیه آن کتاب بنویسید. این که مشکلی ندارد. این جریان معتقد است رشد و ارتقای فرهنگ در کشور در سایه همین تضارب آرا و تبادلنظرها صورت میگیرد. در محیط گلخانهای و بسته هیچ وقت فرهنگ رشد نمیکند. در حوزه سینما هم به همین صورت است، سینما از طرف بخش خصوصی اداره میشود، یک زمان هست که شما در صداوسیما هستید و پول دولت را برای ساخت سریال و فیلم صرف میکنید، آنجا میتوانید اعمال حاکمیت کنید که حتماً و دقیقا باید طبق آنچه مورد سلیقه و نقطهنظر ماست ساخته شود، همان کاری که الان انجام میدهند. اما در بخش خصوصی که صدها نفر به عنوان کارگردان، تهیهکننده و بازیگر فعالیت میکنند، شما نمیتوانید تمام تفکرات و سلیقههای خودتان را در آن حوزه اعمال کنید و بگویید این کار را بکنید. الان هم این جریان به دنبال آن است که همین فیلمهایی را که در شبکه خانگی، فیلیمو، نماوا و… پخش میشود به حوزهای ببرند که آنها را کنترل کنند و در حال حاضر همین کار را میکنند و الزام میکنند که طبق سلیقه آنان عمل شود. یا در بحث تئاتر و امثال آن. مشکل ما در وزارت ارشاد این است که هر دو جریان طرفداران خاص خود را دارند و تلاش میکنند نظریات خود را اعمال کنند.
داخل وزارتخانه؟
داخل وزارتخانه اینطور نبود، بالاخره وزارتخانه تابع این است که وزیر و شورای معاونین چه سیاستی را دنبال میکنند و آنها هم عمل میکردند، موضوع عمده بیرون از وزارتخانه است. من میدیدم که بعضی از مراجع اظهار نارضایتی و گلهمندی میکردند، مثلاً آیتالله مکارم شیرازی بارها و بارها از بعضی برنامههای وزارت ارشاد اظهار ناراحتی و نگرانی میکردند یا ائمه جمعه دیگر. ما در کشور بیش از ۸۰۰ امام جمعه داریم که مرتب راجع به این مسائل اظهارنظر میکردند. یکی میگفت بخش اسلامی را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بردارید که من هم در جایی پاسخ دادم.
بعد هم گاهی مقام معظم رهبری اظهار نگرانی میکردند که کشور دچار نوعی ولنگاری فرهنگی شده است. سپس ائمه جمعه علیه وزارت ارشاد خطبه میخواندند. البته ما هم به ائمهجمعه پاسخ میدادیم که اگر یک جای فرهنگ کشور اشکال دارد، باید توجه کنید که شما صداوسیما را دارید که ۳۰ شبکه استانی دارد و بیش از ۱۰ شبکه ملی. ۸۰۰ امام جمعه هم دارید که هر هفته وعظ و خطابه دارند، سازمان تبلیغات اسلامی هم دارید که در سراسر کشور فعالیت میکند و همچنین دفتر تبلیغات حوزه علمیه را هم دارید. حوزه علمیه هم فقط با ۵۰ هزار طلبه در قم و هزاران طلبه در مشهد فعالیت دارند و کار فرهنگی میکنند. یکی هم در این میان وزارت ارشاد است که فقط برای بعضی فعالیتهای فرهنگی مجوز صادر میکند، چگونه است که همه خرابیها، ولنگاری و مشکلات فرهنگی کشور یکمرتبه سر وزارت ارشاد خراب میشود. مطبوعات و برخی رسانههای حاکمیتی که مخالف این تفکر بودند هم به طور کلی مخالفت میکردند. حتی یک بار از من سؤال شد و من گفتم از فیسبوک استفاده میکنم، مدتها ایراد میگرفتند که این وزیر فیسبوکباز است! و بعداً روی توئیتر و امثال آن هم مانور میدادند. خب این جریان بسیار قوی و تأثیرگذار بود. فیلم «رستاخیز» را در نظر بگیرید. این فیلم راجع به تاریخ عاشوراست، حتی من هم پیش از اینکه به ارشاد بیایم از نظر مالی کمکهای بسیاری برای این فیلم گرفتیم و حدود ۵۳ درصد هزینه این فیلم را کویتیها دادند.
زمانی که شما سفیر بودید کویتیها ۵۳ درصد هزینه این فیلم را دادند؟
بله. فیلم ساخته شد و بعضی از آقایان علما به بخشی از آن اشکال داشتند که تصویر حضرت ابوالفضل را نشان ندهید، حتی کارگردان فیلم به آقای دکتر روحانی نامه نوشته بود و ایشان هم پاسخ دادند چه اشکالی دارد که یک قسمت را شطرنجی کنید، ولی کارگردان فیلم زیر بار نمیرفت. بعضی از آقایان هم در قم مخالف بودند. ما میخواستیم این فیلم را اکران کنیم، عدهای پشت در وزارت ارشاد تظاهرات راه انداختند و گفتند این وزیر به قول خودشان صهیونیست میخواهد امام حسین را تضعیف کند! آن هم با فیلمی که در ستایش امام حسین و واقعه عاشورا ساخته شده بود.
حتی بعضی از مراجع مانند آقای سیستانی از آن حمایت کردند.
بله بخشی از هزینه فیلم را آقای شهرستانی نماینده آیتالله سیستانی تأمین کردهاند.
وقتی آقای روحانی شما را به عنوان وزیر انتخاب کرد، مردم سوابق دیپلماتیک و سیاسی شما را به خاطر داشتند. صداوسیما و سوابق اینچنینی را کمتر به خاطر داشتند. حتی خود شما هم در این رابطه صحبت نمیکردید، اما به نظر من آقای روحانی یک جمعبندی داشت؛ همانطور که انتظار نداشتند اما آقای واعظی که وزیر ارتباطات شد، اما انصافاً به دلیل عقبه سیاسی و ارتباطی که با رئیسجمهور داشت و اعتمادی که به نخبگان کرد کار را پیش برد و افرادی مانند آقای جهانگرد را به آنجا برد. در مورد شما هم آقای روحانی فکر میکرد شما به دلایل متعدد بتوانید با قوت آنجا را اداره کنید که البته این اتفاق کموبیش افتاد، اما درباره ارتباطات خانوادگی شما آیتالله جنتی همواره یک سری سؤال مطرح است، مثلاً پدر شما همیشه در برنامههای فرهنگی حزبالله بودند و ما آقای جنتی را با این جنس شناختیم. چون ایشان در سازمان تبلیغات اسلامی بودند، من خاطرم هست آن زمان هر کاری از جنس انصار حزبالله بود یکی از منابع و ارجاعاتشان شخص آقای جنتی بود. ایشان هم البته آن زمان سوابق خیلی روشنفکرانهای در مقابل با ارتجاع حوزوی داشتند. ولی یکی از مسائل این بود و دیگری روحانی بودن شما، البته شما هیچوقت معمم نشدهاید.
من پیش از انقلاب معمم بودم.
از سوی دیگر شما بهعنوان یک شخصیت چپ شناخته نمیشدید بلکه با جریان راست یا محافظهکار معقولی شناخته شده بودید.
من هیچوقت نه چپ بودم و نه راست. مثلاً در استانداری خراسان یکی از معاونین استانداری به اصطلاح راست بود و معاون دیگر چپ بود.
بله خاطرم هست آقای تقیزاده در خراسان هم معاون شما بود.
آقای محمدیزاده معاون من بود و آقای مصطفی ایزدی هم معاون سیاسی استانداری بود.
بله، میخواهم بگویم وقتی این مجموعه روابط شما نتواند کار کند، یعنی شما که از این طرف با آقایان منتظری و هاشمی ارتباط داشتید و آقای خاتمی شما را تأیید میکند با چنین شرایطی روبهرو میشوید. راهحل این موضوع چیست؟ با این دو جریان متضاد که راجع به آن صحبت میکنید، به نظرتان کجا باید به نقطه تفاهم فرهنگی در کشورمان برسیم؟
باید قبول کنیم که برای حل مشکلات کشور از جمله مسائل فرهنگی باید صبورانه گفتوگو کنیم تا به درک مشترک برسیم.
خلاصه باید به یک نقطه تفاهم برسیم که وضعیت کشور درست شود. به قول شما نظام ما این همه مدعی کار فرهنگی است و خاستگاه فرهنگی دارد، اما وقتی به این موقعیت برسیم خیلی دردناک و تراژیک است که مدام با اصحاب فرهنگ دچار چنین تضادی شویم.
همینطور است، الان وزیر جدیدی که آمده، پیش از انتصاب شروع به طرح مسائلی کرده که سروصدای کارگردانان، تهیهکنندگان سینما، تئاتر و موسیقی را درآورده است و نشستی هم با او داشته و اعتراض کردهاند.
آیتالله جنتی پس از وزارت جمعبندی به شما ارائه نکردند؟ نگفتند که خوب بوده یا بد؟ چرا این کارها را کردهاید یا خیر؟ آیا در جایی به شما تذکر دادهاند؟
تذکر به آن معنا نه، البته راجع به من به ایشان نامههای زیادی نوشتند. گاهی اوقات ایشان نامهها را به من میداد و میگفت اینها صحت دارد؟ من هم دقیقاً یکایک مطالب را پاسخ میدادم که جریان چیست و کجا خلاف گفتهاند و… توضیح میدادم و ایشان از توضیحات من قانع میشدند. منتها عناصر مخالف رها نمیکردند، مثلاً در همین سال آخر وزارت یک برنامه در قم اجرا شد و اداره کل ارشاد قم یک برنامه جمعخوانی در قم راهاندازی کرد. کسانی که مجری برنامه بودند خانمهایی بسیار محجبه بودند، منتها یک آدم بیمار روحی به میان تماشاچیان رفته بود و از هر کسی که حجابش نامناسب بود عکس گرفته بود و اینها را آلبوم کردند و نزد مراجع و جامعه مدرسین بردند، سروصدای زیادی بلند شد و آقای محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین واکنش نشان داد. من خودم در یک جلسه که فکر میکنم به مناسبت برنامهریزی برای چهلمین سال انقلاب بود، دیدم آقای احمد خاتمی در این جلسه رسماً با حضور پدرم که رئیس جلسه بود، صحبت کرد و به شدت از برنامه قم انتقاد میکرد. در قم هم جلسه گذاشتند که این برنامه خیلی افتضاح بوده و… گفتم همینهایی که شما عکس آنها را گرفتید همه هر روز در کوچه و خیابانهای قم و از کنار حرم عبور میکنند و کسی با آنها کاری ندارد، آنجا که کشف حجاب نکردند. حتی یک بار پدرم به من گفت یکی از فقهای شورای نگهبان به ایشان گفته است همانطور که آیتالله خزعلی از فرزندش برائت جست، شما هم از فرزندتان برائت بجویید!
اما شما هیچوقت رابطه را قطع نمیکردید، توضیح میدادید و موضوعات را روشن میکردید.
بله توضیح میدادم و رابطه هم داشتیم.
منظورم شخصی نیست، بلکه کاری، کوتاه نمیآمدید.
خیر، توضیح میدادم و خیلی جاها هم توضیح من قانعکننده بود. حتی در جلسهای که آقای خاتمی آن حرفها را زد، ایشان به نوعی دفاع کردند. البته اگر ایشان قانع نمیشد در نماز جمعه هم علیه من صحبت میکرد. چون از این جهات رودربایستی نداشت، اما معمولا قانع میشد.
شما در دولتی وزیر فرهنگ شدید که رئیسجمهورش در فیلم انتخاباتی خود صدای استاد شجریان را با تایید خودش پخش کرده و در آن فیلم گفته بود «صدای شجریان را دوست دارم». حسن روحانی در گفتوگویی هم شجریان را «هنرمند بزرگی» خوانده و گفته بود: «عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت. هر چند برخی از سلایق سیاسی از او خوششان نیاید.» در دومین مناظره انتخاباتی گفته بود «از صدای شجریان بهتر داریم؟» حتی شهریور ۹۴ که استاد شجریان در بیمارستان بستری شد، حسین فریدون دستیار ویژه رئیسجمهور به عیادتش رفت و سلام روحانی را به او رساند و برایشان آرزوی سلامتی کرد. اهالی فرهنگ و هنر هم در دیدار با آقای روحانی، در چهارم مرداد ۹۳ به او گفتند که بعد از یک سال از استقرار دولت همه منتظرند که صدای استاد شجریان بار دیگر طنینانداز شود. شجریان هم زمان کوتاهی پس از وزارت شما گفت اگر شرایط مناسب باشد، کنسرت هم میدهد. آیا همین عنایت و ارادت رئیسجمهور سابق، به توصیه و تذکری درباره او به شما منجر شد؟ آیا جز اهالی فرهنگ و هنر، چهرههای سیاسی و یا مذهبی نیز توصیههایی له یا علیه این درخواستها داشتند؟
از طرف آقای دکتر روحانی مورد خاصی مطرح نشد، ما دیدگاههای همدیگر را میدانستیم و ایشان توصیه خاصی نداشت. البته من از همان ماه اول احساس میکردم نسبت به شجریان حساسیت وجود دارد. با توجه به مجموعه مسائلی که اتفاق افتاد و احتمالاً بحث حضور ایشان در بیبیسی و عکس گرفتن با بعضی از خانمهای بیحجاب در آنجا و بعضی اظهارنظرهایی که راجع به انقلاب و اسلام و… کرده بود، به من توصیه کردند که دولت حمایت مالی از شجریان نداشته باشد. گفتند اگر میخواهد ساز بسازد بگذارید این کار را انجام بدهد، اما شما با بودجه دولتی نباید حمایت کنید. خب مشخص بود که ایشان روی شخص شجریان حساسیت داشتند و ما اجمالاً این را میدانستیم. توضیح دادم که او کار خودش را میکند و ما کاری با او نداریم. منتها تا آن زمان من هیچگاه خودم با آقای شجریان تماسی از نزدیک نداشتم. یکی از انتصاباتی که در وزارت ارشاد داشتم مرحوم علی مرادخانی بود که به عنوان معاون هنری منصوب شد. ایشان ۱۴ سال مدیر دفتر موسیقی صداوسیما بود و با همه اصحاب موسیقی، نوازندگان و خوانندگان مرتبط بود و با شجریان هم ارتباط نزدیکی داشت. آن زمان بارها شجریان به دفتر ایشان میآمد، مینشست و صحبت میکرد و بیشتر به واسطه ایشان به آقای شجریان نزدیک شدم. طوری که در همان ماه اول من با آقای مرادخانی به منزل آقای شجریان رفتم، خیلی هم گرم گرفت و محبت کرد و راجع به سازهایش توضیح داد. بعد هم به ایشان گفتیم که آمادگی داریم به آلبومهایش مجوز بدهیم و همین کار را هم کردیم. بحث سر کنسرتهایشان بود که از قبل ممنوع کرده بودند که ایشان کنسرت بدهد.
مخالفت آنها چه دلیلی داشت؟ چون قبل از مصاحبهای که داشت کنسرتهایش ممنوع شده بود، من فکر میکنم آخرین کنسرت شجریان سال ۱۳۸۷ بود و موضعگیریهای ایشان در سال ۸۸ اتفاق افتاد، چه حساسیتی از گذشته نسبت به ایشان وجود داشت؟
نمیدانم در گذشته چه حساسیتی بود، اما در زمان وزارت من حساسیت فوقالعاده بود، برخی جریانات رسانهای بودند که به شدت علیه ایشان فعالیت میکردند، حتی یک بار ایشان را به تالار وحدت در جلسهای دعوت کردیم و در کنار هم در صف اول جلسه نشستیم که عکسهای آن هم موجود است. بعضی از مطبوعات مخالف سروصدای زیادی راه انداختند.
از یک جایی به بعد احساس شد کاری از وزارت ارشاد در خصوص آقای شجریان برنمیآید. اسفند ۹۲ در یک سخنرانی در اتاق بازرگانی گفتید: «در مورد آقای شجریان بحث از وزارت ارشاد خارج بوده است. ایشان به عنوان یکی از برجستهترین اساتید موسیقی کشور احترام زیادی دارند و ما تلاشمان این است که ایشان بتوانند از بسترهایی که برایشان فراهم است استفاده کنند و همچنین علاقهمندانشان از ایشان استفاده کنند اما ایشان یک مساله سیاسی شده است و امیدواریم که شرایط جوری بشود که بتوانیم از وجودشان استفاده کنیم.» آقای حسین نوشآبادی سخنگوی وزارت ارشاد هم در سال ۹۳ دو موضعگیری داشتند که جنجال زیادی ایجاد کرد. در ۹ دی ۹۳ به نوعی برای بازگشت شجریان شرط گذاشته بود: «شجریان دهه اول انقلاب حضور و برنامههای خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوبهای نظام متعهد باشد. نمیشود فردی هم معترض و منتقد شدید باشد، ضوابط و معیارهای حاکم بر نظام را نپذیرد و هم بخواهد کار کند. شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به موسیقی ایرانی و اسلامی برگردد.» ۱۱ روز بعد (۲۰ دی ۹۳) در توضیح این گفتهها تاکید کرد: «درباره عملکرد استاد شجریان، موضع وزارت ارشاد کاملا روشن است و توانمندی استاد شجریان به لحاظ تخصصی و فنی تأیید شده است. هم رئیسجمهور و هم وزیر ارشاد به فعالیتهای استاد شجریان علاقهمندند و وزارت ارشاد نیز با ایشان مشکل ندارد. آنچه ما گفتیم درباره اینکه فاصلهها کمتر شود، به معنی مشکل نیست و ما دوست داریم برخی ذهنیتها درباره ایشان از بین برود. البته این ذهنیتها دست ما نیست؛ ما دستگاه متولی فرهنگ و هنر هستیم، نه دستگاه متولی امور سیاسی و امنیتی. بنابراین اهالی هنر این خرده را از ما نگیرند که چرا ما گفتیم باید فاصله کم شود. آنچه به ما و حیطه فعالیت وزارت ارشاد مربوط است، این است که ما آمادگی حل مسائل و مشکلات را داریم.» شما در ۲۹ دی ۹۳ در گفتوگو با روزنامه اعتماد در پاسخ به پرسشی درباره بازگشت شجریان به صحنه نظر آقای نوشآبادی را تایید کردید و گفتید: «آن را سخنگو جواب داده دیگر من نمیخواهم وارد آن بشوم.» در مساله آقای شجریان حال یا شما خواستید سطح انتظارات را از وزارت ارشاد پایین بیاورید یا شواهد و قرائن هم این را نشان میداد که نباید خیلی به این موضوع ورود کرد.
بحثی که آقای نوشآبادی کرد ما برای اینکه حیثیت ایشان حفظ شود گفتیم حرفی است که زده، منتها من به خود ایشان هم اعتراض کردم و من موافق این موضوع نبودم. منتها بحث آقای شجریان به دلیل اینکه احساس کردم مقام معظم رهبری روی ایشان حرف دارند و کسانی که خودشان را منتسب به رهبری میدانند از کیهان و غیره همه اینها حسابی معرکهگیر هستند سعی شد مسائل را آرام و بیسروصدا انجام دهیم مانند صدور مجوز آلبومها.
اما ورق در سال ۹۵ برگشت. پیام نوروزی استاد شجریان در فروردین ۱۳۹۵ با آن چهره تغییر کرده و اشاره به «مهمان پانزدهساله» و بیماریاش، گویی شرایط را درباره ایشان دگرگون کرد. شما به «موجی از عواطف و احساسات را در بین هنرمندان، فرهیختگان و خیل علاقمندان» اشاره کردید و «از روحیه مثبت و بانشاط و بهبود وضعیت عمومی وی» خبر دادید. بعد خبر تلاش وزارت ارشاد برای انتشار آثار شجریان و برگزاری کنسرت وی منتشر شد و بلافاصله پس از تعطیلات نوروزی مدیرکل دفتر موسیقی گفت: «ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد که موانع فعالیت استاد شجریان برداشته شود و مخاطبان امکان دسترسی به آثار ایشان را داشته باشند.» ۱۷ خرداد ۹۵ هم مجوز آلبوم «طریق عشق» با صدای شجریان صادر شد. مصاحبه روزنامه ایران پس از آن منتشر شد. آیا همه این تحرکات به واسطه تغییر شرایط جسمانی استاد و کنترل شرایط احتمالی رخ داد یا اتفاق دیگری موثر بود؟
جلساتی میان مسئولان فرهنگی کشور وجود داشت که در آن هماهنگی فکری صورت میگرفت. پیش از من هم از وزرای قبلی فرهنگ ازجمله آقای صفارهرندی و حسینی دعوت میکردند. من هم گاهی در آن جلسات شرکت میکردم که در آن جلسه نمایندگان دستگاههایی که مستقیم یا غیرمستقیم کار فرهنگی هم میکردند، مشارکت داشتند؛ از جمله آقای قالیباف، آقای خاموشی رئیس وقت سازمان تبلیغات، آقای ضرغامی رئیس وقت صداوسیما، آقای مخبر دبیر وقت شورای انقلاب فرهنگی و یکی دو نفر از کسانی که مسئولیت نداشتند، اما قبلاً در صداوسیما حضور داشتند. آنجا من مطرح کردم که آقای شجریان شخصیت محبوبی در کشور است و مردم به صدای ایشان علاقهمند هستند و همه به ایشان سلطان آواز ایران لقب دادهاند. او شخصیتی منحصربهفرد است، اینکه کار ایشان را ممنوع کردهاند آن را پای حاکمیت میگذارند، معنایش این است که عدهای از علاقهمندان وی نسبت به کل حاکمیت مسئلهدار بشوند، چرا ما باید این کار را بکنیم؟ گفتند ایشان در بیبیسی صحبت کرده و حرفهایی زده است. گفتیم بالاخره بیش از اینکه الان فاصله گرفته ایشان را به سمت دیگری هل ندهید. اگر ما با ایشان صحبت کنیم و مصاحبه کند و بگوید که من با نظام مسالهای ندارم و نظام را قبول دارم، آیا اشکال دارد که به کنسرت ایشان مجوز بدهیم؟ آنجا بحثهای مختلفی صورت گرفت و نهایتاً بهجز شخص آقای ضرغامی بقیه اعلام موافقت کردند و گفتند اشکالی ندارد، اگر واقعاً چنین کاری بکند به نظر ما میتواند کنسرت برگزار کند. آقای ضرغامی به طور جدی مخالفت داشت. من براساس نظر موافق دوستان با آقای نوربخش، رئیس خانه موسیقی صحبت کردم و او مصاحبهای با آقای شجریان انجام داد و خود من هم مصاحبه را ویرایش کردم، روزنامه ایران هم آن را چاپ کرد. بعد از آن گفتیم که کار اتفاق افتاده و رسما ایشان گفته که من اصولا آدم سیاسی نیستم و یک هنرمندم و نظام را هم قبول دارم اما بالاخره با برگزاری کنسرت ایشان موافقت نشد. پس از آن با بیماریاش مصادف شد که البته خودش گفت این بیماری چند سال است که مهمان من است، وقتی میخواست برای معالجه به خارج برود با تواضع به دفتر من آمد و خداحافظی کرد.
خودشان به دفتر شما آمد؟
بله مدتی هم گپ زدیم، خداحافظی کرد و رفت.
شما در دوره درمان شجریان در خارج از کشور گفتید که برای بازگشت استاد به ایران و تکمیل مراحل درمانی ایشان، اقداماتی را انجام میدهید و حتی در شهریور ۹۵ خبر دادید شجریان پس از بازگشت به ایران در منزل خود تحت درمان است. سخنگوی ارشاد هم گفت وزارت بهداشت تسهیلات ویژهای برای او تدارک دیده و درمان وی در ایران ادامه دارد. پس از بازگشت هم خانهای که ایشان در آن بود تبدیل به یک بیمارستان با تمام امکانات شده بود. در بازه ۴ ساله از این مراقبتها تا درگذشت، و حتی در دورهای که وزیر ارشاد نبودید، چه امکاناتی در اختیار ایشان قرار گرفت و آیا از روند درمان مطلع بودید؟
معالجات ایشان زمان زیادی طول کشید و گفتند هر روز وضعیتش در حال بدتر شدن است. به حدی رسیده بود که گفتند احتمال دارد در آنجا فوت کند. من به آقای مرادخانی گفتم باید به هر قیمتی شده او را به ایران بیاوریم. گفتند فرزندش همایون مخالف است. با همایون صحبت کردم و او را قانع کردم که باید به ایران بیاید. همایون به آمریکا رفت و مدتی همراه او بود و ما هم با او در ارتباط بودیم. حالت وخیمی پیدا کرده بود و گاهی به حالت اغما میرفت، گفتیم باید حتماً به ایران منتقل کنید. اخذ اجازه پزشک برای اینکه اجازه بدهد ایشان یک پرواز طولانی به ایران داشته باشد و کسب این موافقت مدتی طول کشید و بالاخره زمانی که وضعیت بهتری پیدا کرد مجوز دادند که میتواند مسافرت کند. البته مرحوم مرادخانی این کار را با جدیت دنبال کرد، برای خودش و خانمش و یک پزشک همراه ایشان، با هواپیمایی امارات مستقیما به دوبی انتقال یافت. ایشان را به دوبی آوردند و از آنجا هم با آمبولانس هوایی به ایران آوردیم. در خانه خودش مستقر شد و ما از آقای دکتر قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت درخواست کردیم که به ایشان رسیدگی کنند چون نمیتوانستند به بیمارستان بروند. واقعاً آقای دکتر هاشمی سنگ تمام گذاشت، همانطور که گفتید خانه را تبدیل به بیمارستان کردند و پرستار سهشیفته مستقر کردند. عین یک بیمارستان بود تا روزهای آخر. ایشان حالتهای اینچنینی داشت، البته در اواخر هم شاید به خاطر اینکه مقداری موهایش ریخته بود، ما هر چه تلاش کردیم ایشان را ببینیم خانمش به شدت مخالفت میکرد. اما مرحوم مرادخانی یک بار با ایشان ملاقات کرد. به هر حال چنین وضعیتی داشت تا زمانی که فوت کرد. جریان تشییع هم طوری هدایت شد که باعث مشکل دیگری نشود. زمانی که مرتضی پاشایی فوت کرد و او را به بهشتزهرا بردند، ۶، ۷ ساعت نمیتوانستند آن را دفن کنند. آن زمان ۴۰ هزار نفر جمعیت به بهشتزهرا رفتند، همان زمان آقای شجریان در آمریکا بستری بود، من به آقای رحمانیفضلی، وزیر کشور گفتم اگر شجریان فوت کند باید به فکر کنترل تهران باشید. باید یکسری تدابیر اندیشیده شود که دچار مشکل نشویم. ایشان در شورای امنیت بحث کرد و تدابیری را اندیشیدند و بعد گفتند که ممکن است ایشان وصیت کرده باشد که در مشهد دفن شود و شورای تأمین مشهد نیز ترتیباتی انجام داد.
دفن پیکر استاد در مشهد چگونه رخ داد؟ آیا حرکتی نمادین بود؟ یا برای خارج کردن موضوع از تهران؟
بله خوب شد که ایشان در کنار مقبره فردوسی و جایی که میخواستند دفن شد. چون میراث فرهنگی مخالفت میکرد. با اینکه آقای دکتر روحانی مستقیماً دستور داده بود که هر جایی که پسرش میگوید همانجا دفن کنید میگفتند طبق قانون در اماکن میراث فرهنگی کسی نباید دفن داشته باشیم. در صورتی که من زمانی که مشهد بودم مقام معظم رهبری دستور دادند که مرحوم اخوانثالث را در مقبره شعرا دفن کنند، یعنی در همان محوطه فردوسی. بالاخره با تلاش و پیگیری آقای دکتر واعظی موافقت کردند که هر جایی که همایون گفت دفن شود. آنجا مکان مطلوبشان بود.
وصیتی بود یا خواست همایون بود؟
ظاهرا وصیت نکرده بود، اما مجموعاً به این نتیجه رسیدند که بهترین جا محوطه مقبره فردوسی است.
منبع: مجله آگاهی نو/ شماره ۴/ تابستان ۱۴۰۰