خاطره دکتر روحانی از آخرین روزهای حیات شهید بهشتی
چهارشنبهای که یکشنبه بعد ایشان [شهید بهشتی] به شهادت رسید، در کاخ دادگستری خدمت ایشان بودم، حدود یک ساعت به ظهر بعد با هم نماز خواندیم، ناهار و بعد هم یکی دو ساعت نشستیم، سخن زیاد گفته شد راجع به بحثهای مختلف و مسائل مختلف. نکتهای به من گفت، گفت مدتی قبل خدمت امام رفته بودم و از ایشان اجازه میخواستم که از سمت قضاییام استعفا دهم. گفت میخواستم این تصمیمم را به ایشان اعلام کنم، در مقدمه این بحث بودم، امام گویی احساس کرد من چه میخواهم بگویم حرفم را قطع کرد. گفت فلانی میشنوی چه میگویند؟ (گفت: مردم بیرون خانه اجتماع کرده بودند و فریاد میزدند درود بر خمینی) ایشان فرموده بود اگر همه این مردم به جای درود بر فلانی بگویند مرگ بر فلانی، برای من تفاوتی ندارد.
مرحوم شهید بهشتی میگفت وقتی این سخن را امام گفت، من پیشنهادم را در دلم پس گرفتم و مطرح نکردم. اگر ملتی، اگر بزرگانی، اگر مدیرانی به این نقطه رسیدند که درود و مرگ، فریاد موافق و مخالف در راه صحیح و درست و منطقی آنها تاثیرگذار نباشد، آن وقت ما رسیدیم به نقطهای که میتوانیم به راحتی بار مسئولیت را بر دوش گیریم، ترور شخصیت را هم به راحتی تحمل میکنیم، همان که شهید بهشتی قبل از شهادت، ترور شخصیت شد. کمتر مسجد و جمعیت و دانشگاهی بود، بنده تجربه خودم را میگویم، برویم و بخواهیم از شهید بهشتی تعریف کنیم و عدهای و یا در برخی از مجامع اکثریتی با او مخالفت نکنند و علیه او سخن نگویند، اما او به راهش ادامه داد. متاسفانه بعد از گذشت سالیان دراز هنوز هم بداخلاقانی که فکر میکنند راه پیشرفت آنها بد حرف زدن، مسائل را واژگونه مطرح کردن، به اتهام و درشت گویی افتخار کردن و برخی حتی آنها را انقلابی پنداشتن، هنوز هم در جامعه ما وجود دارد. بهشتی شهید شد. یارانش مسیر شهادت را برگزیدند، اما وظیفه ما همچنان بر دوش ما باقی است تا راه او را ادامه دهیم در داخل کشور، در منطقه، در جهان. دیروز و امروز افراطگری و خشونت به عنوان بالاترین خطر برای اخلاق، برای مدیریت صحیح، برای دستیابی به اهداف، برای امنیت و ثبات بوده و امروز هم هست.