در حال بارگذاری ...
واقعاً آن مظلوم بزرگ انقلاب اسلامی، البته مظلومین دیگری را هم بعد از ایشان شاهد بودیم، ولی مظلومیت ایشان، مظلومیت فوقالعادهای بود. تا کسی آن زمان در متن مسائل سیاسی نبوده باشد و امروز بخواهد فکر کند، مثلاً یک جوان بخواهد آن روز را در نظر بگیرد، به نظر من قادر نیست. شهید بهشتی آنقدر مظلوم بود که در جلسات خصوصی نمیشد از او تعریف و دفاع کرد. در جلساتی که در طول انقلاب، در ایام نهضت اسلامی همیشه در کنار هم بودیم، باهم بودیم، حتی جلساتی که روحانیت داشت، شهید بهشتی آنجا حضور داشت و شهید مطهری حضور داشت. اصلاً هیچجا، در مسجد و دانشگاه، نمیخواهم توضیح دهم، هیچجا نمیشد؛ مظلوم غیرقابل دفاع. در تاریخ چنین چیزی ندیده بودیم که یک آدم این همه مظلوم قرار بگیرد و نشود از او دفاع کرد. یعنی اینقدر جو را مسموم کرده بودند، کاری کرده بودند که هیچکس توان و جرأت نداشت و نمیتوانست. اگر هم میخواست دفاع کند، همه میریختند سرش که شما میخواهید از دکتر بهشتی دفاع کنید. این چیزی بود که جو آن روز بود. آن مظلوم بلندمرتبه و والا به مقامش رسید و واقعاً کشور و مردم ما مدیون زحمات ایشان هستند.
شهید مطهری شخصیتی بود که درس را خیلی خوب خوانده بود. استادش علامه طباطبایی که یکی از افتخارات ایران و کشور در فلسفه شرق است و مورد احترام همگان است. ایشان بعد از شهادت شهید مطهری گریه میکرد و میگفت. وقتی آقای مطهری پای درس من بود میدانستم هیچچیزی گم نمیشود هرچه بگویم او میگیرد و بعد او این تعبیر را کرد، گفت وقتی آقای مطهری در کلاس درس من نشسته بود من به رقص میآمدم یعنی هیجان پیدا میکردم و این چقدر زیباست. یک شخصیتی که از دوره جوانیاش و نوجوانیاش تا در سنین بالا یک استاد بزرگ و فرهیخته شده از سخن متین و قلم دقیق برخوردار است و امروز هم ما از آن استفاده میکنیم.
هفته معلم، هفته بسیار مبارکی است، افتخار میکنیم به معلمین بزرگی چون شهید مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر که با اخلاق و سلوک و رفتارشان بیشتر ما را تعلیم دادند تا با زبانشان. خیلی مهم است معلمی بتواند نه تنها با زبان و تدریس که با اخلاق و رفتار و شیوه زندگیاش دانشآموزان و بلکه جامعه را در مسیر درست هدایت کند و بیاموزد. بعضی از معلمها، معلم کلاس خودشان نیستند، معلم محله خودشان هم نیستند، گاهی معلم یک جامعه بزرگ هستند. در دوران دبیرستان معلمی داشتم که نه تنها سر کلاس، معلم و مربی به معنی واقعی کلمه بود، اساساً در کوچه که راه میرفت، راه رفتنش هم نوعی تعلیم و تربیت بود و مورد احترام همگان بود. در مسجد که میآمد وقتی با مردم سلوک میکرد، سخن میگفت و حرف میزد، جایگاه رفیعی را در آن جامعه داشت و همه به او احترام میکردند.